در بازه زمانی شکلگیری گردشگری نوین و حتی قبل از آن ، برخی از گردشگران بعنوان افرادی با رفتارهای مخرب، ناایمن و ناپایدار شناسایی شده اند. چنین رفتارهایی باعث ناراحتی سایر گردشگران، هزینه جوامع، کاهش سودآوری کسب و کار و آسیب رساندن به زندگی در سراسر سیاره می شود. بنابراین همواره دست اندرکان و پژوهشگران در تلاش برای کاهش این پیامدهای منفی بوده اند و به نتایج متفاوتی دست یافته اند ولی راه حل های بدست آمده همیشه موفق نبوده و نیازبه ابداع روش های خلاقانه تری ا ست.
روشهای متعددی در زمینه طراحی رفتار در گردشگری مطرح شده است که در اینجا چند روش به اختصار مورد بررسی قرار میگیرد..
در اولین روش طراحی رفتار تلاشی فعال برای تأثیرگذاری عمدی و مؤثر بر رفتار انسان است. تعدادی از دانشمندان علوم رفتاری از جمله مازلو مینتر و بکمن وبری معتقدند اقتصاد رفتاری و فناوری متقاعدکننده، توضیحی در مورد اینکه چگونه محیط نقش مهمی در تأثیرگذاری بر طیف وسیعی از رفتارهای انسانی ایفا میکند و همچنین زمینههایی را که رفتارها در آن رخ میدهند را فراهم میکند. آنها معتقدند که زمینهها (شامل محیط فیزیکی و موقعیتی، فرهنگ، تاریخ و غیره) مبنایی برای معنا و اهمیت نقشها و رفتار فراهم میکنند.
آنها معتقدند طراحی رفتاری طبیعی با دو آرایه و یک همبستگی همراه است شامل 1- مجموعه ای از رفتارها 2- مجموعه ای از شرایط، و همبستگی بین دو آرایه به گونه ای است که یک رفتار خاص در یک شرایط خاص به کار گرفته می شود. بنابراین، طراحی در مورد تطبیق شکلی از رفتار با شرایطی است که در آن رفتار هدف معمولاً به کار میرود.
در دومین نظریه محققین علم طراحی اصول رفتارگرایی را به کار گرفته تا رفتار انسان را با محیط مرتبط کند. نظریههای شرطی شدن عامل اسکینر و و نظریه یادگیری اجتماعی باندورا اصل اساسی شرطیسازی عامل بیان می کنند که رفتاری که تقویت می شود (پاداش) تمایل به تقویت یا تکرار دارد، در حالی که رفتاری که تقویت نمی شود (نادیده گرفته یا مجازات می شود) تمایل به ضعیف شدن یا خاموش شدن دارد.
بنابراین بکارگیری این اصول به طراحی شرایط برای تقویت رفتار، به شکل دهی و اصلاح رفتار کمک میکند. به عنوان مثال، به منظور شکل دادن به رفتار بسیار پیچیده شرایط لازم برای دریافت پاداش را یک قدم به رفتار هدف نزدیکتر کنید (یعنی تقریب متوالی). از سوی دیگر، نظریه یادگیری اجتماعی، بیان میکند که رفتار از طریق مشاهده رفتار دیگران (یعنی مدلها) از محیط آموخته میشود. انسان ها پردازشگر اطلاعات فعالی هستند که به رابطه بین رفتار خود و پیامدهای آن فکر می کنند. طراحان معتقدند برای شکل دهی به رفتار گردشگران ابزار درمانها (یعنی پاداشها یا تنبیهها) که بر اساس عملکرد واقعی ارائه میشوند، در ایجاد تغییرات رفتاری قویترین هستند.
در سومین نظریه به طراحی معماری فضایهای گردشگری پرداخته شده است. در این روش محققین با استفاده از شیوههای اولیه طراحی گردشگری (یعنی نشات گرفته از حوزه برنامهریزی منطقهای، طراحی شهری و معماری)، طراحی برای تجربیات گردشگری شامل تغییر محیط فیزیکی (مانند مکانهای توریستی، محیطهای ساخته شده)، دستکاری عناصر طراحی (به عنوان مثال. فرمها، طرحبندیها) به روشهایی که گردشگران را به استقرار یا خودداری از اعمال رفتارهای خاص مشروط میکند.
به عنوان مثال، یکی از محققین (گان) دستورالعملها و اصولی را برای طراحی منظره تعطیلات، جاذبه های گردشگری مختلف، چه طبیعی و چه تجاری، ارائه می دهد که تجربه بازدیدکنندگان را افزایش می دهد و یکپارچگی طبیعی محیط را حفظ می کند. این دستورالعملها طرحبندی ساختمانها و پیکربندیهای مختلف سایتهای تفرجگاه گردشگری را پیشنهاد میکنند که منجر به نتایج رفتاری متفاوتی در بین بازدیدکنندگان میشود.
وی معتقد است گروهبندی ساختمانها در اطراف یک فضای جمعی، بازدیدکنندگان را تشویق میکند تا در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند، در حالی که قرار دادن آنها جدا از یکدیگر، فعالیتهای اجتماعی را محدود میکند و به تشدید احساس انزوا و انحصار کمک میکند. علاوه بر این، علامتگذاری مسیرهای پیادهروی (بهعنوان مثال با علائم، نردهها، خطوط) جلوهای از طراحی برای تنظیم جریان حرکت گردشگران و محدود کردن پایمال شدن مناطق حفاظت شده است.
به طور مشابه، اصطلاحات فضای خدمات و اتمسفر برای نشان دادن تنظیمات (اغلب آگاهانه طراحی شده) که در آن رفتار مصرف خاصی رخ می دهد، محققین سه بعد فضای خدماتی را پیشنهاد می کند: (1) شرایط محیطی، (2) چیدمان و عملکرد فضایی، و (3) علائم، نمادها و مصنوعات.
آنها معتقدند بایستی ابعاد محیطی را به ابعاد فیزیکی، اجتماعی، نمادین اجتماعی و طبیعی گسترش داد. طراحی برای رفتار مصرف مطلوب (مثلاً خرید بیشتر، بیشتر ماندن)، بنابراین، شامل دستکاری در این ابعاد فضای خدمات، ایجاد شرایط، زمینه ای است که مصرف کنندگان با یک عمل به آن پاسخ می دهند.
بر اساس نظریههای فوق، مجموعهای از اصول راهنما برای طراحی تجربه گردشگری پیشنهاد میشود. قبل از هر چیز، شناسایی مشکلات طراحی، رفتار هدفی که به عنوان وسیلهای برای دستیابی به هدف کلی ایجاد تجربیات گردشگری معنادار برای گردشگران موثر باشد، برای مقاصد گردشگری ضروری است.
برای انجام این کار، طراحی با انتخاب نتایج هدف مناسب برای هر دو طرف شامل گردشگران (در سطوح فردی و اجتماعی) و مقصد گردشگری شروع میشود. سپس رفتار هدف باید از طیفی از اقدامات احتمالی که گردشگران می توانند انجام دهند شناسایی شود تا در نتیجه به کارآمدترین راه دست یابند.
طراحی مفهومی از طریق درک عمیق گردشگران و رفتار آنها، قابل هدایت است. این طراحی باید یا با هدف تقویت رفتاری (به عنوان مثال، تسهیل) و یا مداخله رفتاری (یعنی تغییر الگوهای اقدامات) همراه باشد. در طراحی باید در نظر داشت آیا رفتار هدف نیاز به تغییر آهسته دارد (مثلاً. ، رفتار برنامه ریزی سفر درازمدت) یا اقدامات فوری (مانند تصمیم گیری در محل) و .... است.
نهایتا باید گفت رفتار غیرمتمدنانه برخی از گردشگران مشکل مهمی است که صنعت گردشگری با آن مواجه است. رفتار غیرمتمدنانه گردشگری به این معنی است که گردشگران از هنجارهای اجتماعی پیروی نمی کنند و در روند سفر به فعالیت های منفی می پردازند. بنابراین طراحی رفتاری باید در جهت دستیابی به اهدافی باشد که شامل تمام جنبه های یک تجربه است. طراحی تجربه گردشگری شامل فناوری اطلاعات و ارتباطات در مورد طراحی سیستمهای فنآوری است که هم بدون زحمت (ساده) و هم لذتبخش (انگیزاننده) برای گردشگران و در القای رفتار هدف مؤثر است.
درماندگی آموخته شده (learned helplessness) یا ناتوانی آموخته شده، مفهومی در روانشناسی است که در آن افراد پس از تجارب مکرر شکست های پشت سر هم، انگیزه و اشتیاق خود برای تلاش کردن را از دست می دهند. افرادی که درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند به این باور می رسند که کنترلی روی اتفاقات زندگی خود نداشته و قادر به تغییر شرایط نیستند. بنابراین حتی زمان هایی که امکان تغییر وجود دارد دیگر تلاشی برای بهبود شرایط انجام نمی دهند.
طبق نظر انجمن روانشناسی آمریکا، درماندگی آموخته شده زمانی رخ می دهد که فرد به طور مکرر با شرایط غیرقابل کنترل و استرس زا مواجه می شود، اما تلاش های او قادر به تغییر موقعیت نیستند. بنابراین افراد یاد می گیرند که در برابر تغییر شرایط درمانده هستند و کاری از دست آن ها بر نمی آید. در نتیجه دست از تلاش برداشته و نسبت به اتفاقات زندگی خود بی تفاوت می شوند. افرادی که درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند در تصمیم گیری های خود نیز دچار مشکل شده و خطر ابتلا به افسردگی در آن ها افزایش پیدا می کند.
درماندگی آموخته شده معمولاً به صورت فقدان عزت نفس، انگیزه پایین، فقدان پشتکار، اعتقاد به ناتوانی و در نهایت شکست منجر میشود. این بیشتر برای افرادی که حوادث آسیب زا مکرر مانند غفلت و سوء استفاده در دوران کودکی یا خشونت خانگی را تجربه کردهاند، رایج است.
پس افراد برای غلبه بر درماندگی آموخته شده چه میتوانند بکنند؟ تحقیقات نشان میدهد که درماندگی آموخته شده را میتوان به طور موفقیت آمیزی کاهش داد، به ویژه اگر مداخله در زمان شروع اولیه رخ دهد. درماندگی آموخته شده طولانی مدت نیز میتواند کاهش یابد، اگرچه ممکن است به تلاش طولانی مدت نیاز داشته باشد.
درمان میتواند در کاهش علائم درماندگی آموخته شده موثر باشد. درمان شناختی-رفتاری که شکلی از روان درمانی است که میتواند در غلبه بر الگوهای تفکر و رفتاری که به درماندگی آموخته شده کمک میکند، سودمند باشد.
هدف درمان رفتاری شناختی (CBT) کمک به بیماران در شناسایی الگوهای فکری منفی است که به درمان احساس درماندگی آموخته شده کمک میکند و سپس این افکار را با افکار خوش بینانه و منطقی جایگزین میکند. این فرآیند اغلب شامل تجزیه و تحلیل دقیق آنچه در حال فکر کردن هستید، به چالش کشیدن فعالانه این ایدهها و بحث در مورد جانشینی الگوهای فکری منفی است.
افراد میتوانند با تمرین استقلال از سنین جوانی و با پرورش انعطاف پذیری، عزت نفس و شفقت به خود، در برابر درماندگی آموخته شده عقب نشینی کنند. درگیر شدن در فعالیتهایی که کنترل خود را باز میگردانند نیز میتواند ارزشمند باشد. به عنوان مثال، یک فرد مسن که در روند پیری احساس درماندگی میکند، میتواند تمرینات کوچکی انجام دهد که میداند حس کنترل را باز میگرداند.
مطالعات نشان داده است که ورزش میتواند در کاهش علائم درماندگی آموخته شده مفید باشد.