شاهوار

«فَالمُدَبِّراتِ أَمراً» «پس سوگند به تدبیر کنندگان کارها.»

شاهوار

«فَالمُدَبِّراتِ أَمراً» «پس سوگند به تدبیر کنندگان کارها.»

مدیریت زمان با ماتریس آیزنهاور

ماتریس آیزنهاور یک استراتژی بهره‌وری محسوب می‌شود که ابزاری ساده برای تصمیم‌گیری است.

بکارگیری ماتریس آیزنهاور نحوه ایجاد تمایز بین مسائل مهم و اضطراری را می‌آموزد.

مدیریت زمانیِ صحیح، نه فقط به معنی انجام دادن همه‌ی کارهاست، بلکه به معنی انجام دادن مؤثر کارهاست.

به عبارت دیگر، باید قسمتی از وقت‌مان را به تکمیل کردن کارهای مهم اختصاص بدهیم، نه اینکه همه‌اش را صرف انجام دادن کارهای فوری بکنیم.

برای این کار، و برای کم کردن استرس و نگرانی از برنامه‌ی زمانبندی فشرده، باید فرق بین این دو واژه را بدانیم:

  • مهم:

کارهایی که انجام دادنشان باعث می‌شود به اهدافی که در سر داریم برسیم. چه اهداف شخصی و چه حرفه‌ای.


  • فوری:

کارهایی که نیازمند واکنش سریع هستند و انجام دادنشان معمولا باعث می‌شود، شخص دیگری را به هدفش برسانیم.

این کارها اغلب شامل آنهایی است که هم ما رویشان تمرکز می‌کنیم و هم خودشان توجه ما را می‌طلبند،

زیرا اگر سریع انجامشان ندهیم، باید به زودی با عواقبشان سر و کله بزنیم.


2جور کار مهم وفوری داریم:

دسته‌ی اول آن کارهایی هستند که نمی‌توانستید پیش‌بینی‌‌شان کنید و حالا دم بزنگاه غافلگیرتان کرده‌اند،

و دسته‌ی دوم کارهایی هستند که گذاشته‌ایدشان کنار تا در دقیقه‌ی ۹۰ به آنها برسید.


هوش های چهار گانه اصلی

بهره هوشی


هوش

روان‌شناسان مختلف، تعاریف متفاوتی از هوش ارائه کرده‌‌اند اما تعریفی که مورد توافق بیشتر پژوشگران است عبارت است از :«هوش توانایى تفکر، یادگیرى، حل مسائل، و سازش و تطبیق فرد با محیط خود است

بطور کلی هر انسانی داری ۴ نوع هوش اصلی است:

۱- هوش بدنی یا Physical Intelligence (PQ): استفاده آگاهانه و ماهرانه از بدن. تغذیه خوب, ورزش و…


۲- هوش عقلانی یا Intellectual Intelligence (IQ): هوش کلامی و عملی آزمونهای ورودی دانشگاه رابیاد آورید


۳-هوش عاطفی یا  Emotional Intelligence  (EQ): شناخت احساسات خود و دیگران, مدیریت بهینه خودو روابطمان


۴-هوش معنوی یا Spiritual Intelligence (SQ): آرامش درونی و بیرونی. عمل کردن بر اساس عقل و دل.



هوش عقلانی (IQ)

. این مفهومِ هوش، در واقع میزان توانایی شخص در استفاده از منطق، کار با اعداد، تشخیص شباهت‌ها و توانایی تجسم‌های فضایی فرد بوده و مهارت‌های کلامی وی را نیز دربرمی‌گیرد. بهره هوشی در واقع تفکر منطقی فرد است و به وی کمک می‌کند تا قوائد و قوانین را یاد بگیرد. نیمکره چپ مغز مرکز فعالیت‌های بهره هوشی است. برای اندازه‌گیری IQ افراد تست‌های مختلفی طراحی شده است.


هوش عاطفی یا هیجانی (EQ):

هوش هیجانی یا EQ به اختصار، توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران است که به توانایی برقراری ارتباطی مثبت و پایدار با دیگران می‌انجامد. EQ به افراد کمک می‌کند تا احساسات خود را بهتر ببینند و آنها را مدیریت کنند. این هوش همچنین باعث می‌شود که فرد احساسات دیگران را دیده، درک نماید و عکس‌العمل مناسبی در مقابل آن نشان دهد. هوش هیجانی باعث می‌شود فرد در هر موقعیتی بهترین رفتار و عکس‌العمل را نشان دهد. هوش هیجانی در واقع شامل چهار مهارت است. مهارت‌های اول و دوم، که مهارت‌های درون‌فردی هستند، عبارتند از آگاهی از احساسات خود و مدیریت احساسات خود. مهارت‌های سوم و چهارم مهارت‌های برون فردی هستند که عبارتند از آگاهی از احساسات دیگران و مدیریت احساسات دیگران. بنابراین کسانی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند می توانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند و چون این توانایی را دارند به طور ملموس دوستان بسیاری دارند. بسیاری از مسئولین دفاتر مدیران ، مسئولین روابط عمومی ، کارشناسان بازاریابی و فروش و مشاغل دیگر نیاز به افرادی دارند که دارای هوش هیجانی بالا باشند. مرکز فعالیت هوش هیجانی نیمکره راست مغز است. برای اندازه‌گیری هوش هیجانی افراد نیز تست‌های معتبری در دسترس هستند


هوش جسمانی PQ 

هوش جسمانی یا PQ نوع دیگری از هوش است که همه ما به طور تلویحی از آن آگاه هستیم، اما اغلب به آن توجه نداریم. بدن، بسیاری از کارها را بدون تلاش آگاهانه انجام می‌دهد، مانند عملکرد دستگاه تنفس، فعالیت دستگاه گردش خون و قلب، سیستم عصبی و سایر دستگاه‌های حیاتی بدن. هنگام بیماری، دارو سرعت بهبود را افزایش می‌دهد، اما در نهایت بدن خودش را التیام می‌بخشد. به همین دلیل در بسیاری از بیماری های مهلک مانند سرطان پزشکان بر این باورند که مهم‌تر از داروها و نحوه درمان، تفکر و احساس فرد نسبت به بیماری است و به همین دلیل خواست بدن بیمار برای بهبود بسیار تاثیرگذار است. بدن عملکرد مغز را که در برگیرنده ذهن است، هماهنگ می‌کند و براساس اندیشه‌ها و احساسات عمل می‌کند. علاوه بر این، بسیاری معتقدند که بدن هوشمندی لازم برای انتخاب موادی که به آن نیاز دارد را دارا است.


هوش معنوی (SQ):


هوش معنوی یا SQ به فرد این توانایی را می‌دهد که اگر از شرایط موجود راضی نیست، آن را تغییر دهد و به سمتی که ترجیح می‌دهد، هدایت کند. هوش معنوی همان مفهوم خردمندی در فلسفه و عرفان شرقیان است که برای اولین بار در سال 1997 توسط دانا زوهر به ادبیات سازمانی و بحث‌های مدیریتی غرب راه یافت. هوش معنوی، بهره هوشی و هوش هیجانی فرد را نیز مدیریت می‌کند و توانایی استفاده بهینه از آنها را فراهم می‌آورد.

کسی که SQ بالایی دارد، هیچ اتفاقی، هیچ رفتاری، هیچ گفته‌ای نمی‌تواند خشم، حسادت، رنجش و یا هیج حس ناخوشایند دیگری را در دلش برانگیزد، توقعاتش در برابر دیگران بسیار کم است، هنگامی که محبت می‌کند یا می‌بخشد از روی حسابگری نیست و انتظار متقابلی ندارد. مشکلات و اندوه دیگران را درک می‌کند و در رفتار ناخوشایند دیگران به دنبال دلیلی برای توهین به خودش نمی‌گردد زیرا از احساس همدردی و عشقی عمیق نسبت به همه انسان‌ها برخوردار است.

هوش معنوی موجب می‌شود فرد آنچه را که دیگران ممکن است به صورت مشکل، موقعیت بد یا تضاد ببینند، به شکل فرصت‌هایی برای یادگیری و پیشرفت ببیند، بنابراین از این فرصت‌ها را بهترین استفاده می‌کند.