منشا تئوری پدر خوانده از سری سه گانه؛ فیلم پدرخوانده است که در آن سبکی از مدیریت و سازمانی بی رحم را به تصویر کشید که نمایشی از قدرت ،کنترل و اراده بود. در این سری فیلم ها ال پاچینو در نقش مایکل کورلئونه، نسل دوم پدرخوانده و رییس خانواده کورلئونه ظاهر شد.
تئوری مدیریت پدرخوانده چیست؟
در خلال انتقال قدرت از ویتو به مایکل، ماریو پوزو، نویسنده سری فیلم های پدرخوانده، فرایند انتقال قدرت را در فضایی مبهم و عدم یقین به رشته تحریر درآورد. رفتار مایکل در این فیلم ارایه دهنده مدلی است که به هنگام مواجهه با شرایط بی ثباتی و عدم قطعیت میتوان از آن بهره جست خصوصا" زمانی که انگیزه افراد درگیر در فیلم ، شرافتمندانه نیست.
قدرت در نظام اجتماعی پدرخوانده به معنای حذف مطلق دشمنان و مخالفان است. شکی نیست که اقدامات پدرخوانده از نظر جامعه متمدن و اخلاق گرا مطرود و ناپسند می باشد لیکن علیرغم این مساله، می توان از فیلم نکات زیادی در خصوص فرایندتثبیت پایه های قدرت آموخت. در دنیای شرکت ها رقابت فزاینده برای تسلط بر بازار شاید نیازمند تمهیدات و ارزیابی های ویژه ای - ونه مخرب- مشابه اقدامات پدرخوانده قبل از پیاده سازی یک سازمان کیفی باشد.
قدرت نهفته در حقیقت قدرت آشکاری است که خفته باقی مانده است یا خفته نگاه داشته شده است تا در صورت لزوم و در زمان مقتضی متجلی شود...
به
عنوان مثال چنانچه مدیری احساس ناامنی در موقعیتش کند و سایر روش های هدایت
سازمانی اش (مثل گفت وگو و مذاکره) کارساز نباشد، چه بسا که متوسل به اعمال آشکار
روابط مبتنی بر قدرت شود
در این شرایط با توجه به
تمایل صاحبان قدرت به حفظ و حتی افزایش سطح قدرت شان، زمینه برای بروز قدرت های
آشکار و پنهان و نهفته مهیا می شود و صاحب قدرت برآن می شود تا با به کارگیری
قدرت، بازنده میدان نباشد. در این وضعیت با حالتی مواجه هستیم که از آن به «تولد
پدرخوانده ها» در سازمان غیردولتی یاد می شود. پدرخوانده در شرایط اضطراری که قدرت
یا اختیاراتش در مخاطره قرار می گیرد از انواع رویکرد ها برای حفظ
موقعیت اش استفاده می کند که برخی از آنها عبارتنداز :
رویکرد تهدید
پدرخوانده
سازمان را تهدید به ترک می کند و از آنجایی که این فرد معمولاً به منابع (مالی،
اطلاعات، ارتباطات) دسترسی دارد، ترک او سازمان را احتمالاً با بحران مواجه خواهد
ساخت
رویکرد یار گیری
پدرخوانده تلاش می کند با ابزارهای مختلفی مثل تطمیع و جابه جایی نیروها افرادی را برای جلب حمایت از خود بسیج کند. چهره های ناآشنا یا فراموش شده سازمان فراخوانده می شوند و آهنگ عضوگیری و جلب داوطلب در سازمان تغییر می کند.
توسل به اهرم های قدرت برون سازمانی
پدرخوانده سعی می کند با توسل به منابع قدرت برون سازمانی به هر طریق ممکن حرف و ایده خود را به کرسی بنشاند. سازمان های دولتی معمولاً پناهگاه خوبی برای این منظور هستند
تخریب شخصیت
پدرخوانده از هر موقعیتی برای تخریب شخصیت مخالفان استفاده می کند. مقام سازمانی او و ارتباطات اش با سایر سازمان ها و افراد موقعیت خوبی برای او جهت نیل به این مقصود فراهم می کند.
ایجاد فضای ابهام
پدرخوانده سعی می کند با پیچیده جلوه دادن وضعیت موجود و پنهان سازی اطلاعات، درک اعضا از موقعیت را با اشکال مواجه سازد و از جهل و غفلت حاصله به نفع جایگاه و موضع خود بهره برداری کند
تئوری مدیریت پدرخوانده مدلی از قدرت و کنترل درمقوله رهبری است.
به طور کلی مدیریت پدرخوانده مدلی است که به رهبران و مدیران در ابقاء، انتخاب و حذف افراد هم در ساختار سازمانی و هم در گروه رهبری کمک شایانی می نماید. این شیوه به تشریح روشی سیستماتیک می پردازد که به وسیله آن رهبران و مدیرانی که تازه به مسند قدرت رسیده اند می توانند ارزیابی اولیه ای از فرهنگ سازمانی شان داشته باشند و در صورت لزوم تغییراتی را به منظور موفقیت طولانی مدت پایه ریزی نماید.
پنج درس مهم رهبری از فیلم پرفروش و ماندگار پدر خوانده :
1 روابط قدرتمندی بسازید
دیالوگ: ویتو کارلئونه: " یک روزی ...و شاید اون روز هرگز نیاد، من بهت زنگ میزنم و از تو درخواست کمک میکنم. اما تا اون روز این کمک من رو به عنوان هدیه از من قبول کن."
در این دیالوگ پی به روابط مستحکمی که پدر خوانده بر پایه کمکی که به افراد دیگر می کند بنا نهاده است . پدر خوانده با کمک و لطف کردن در دیگران برای حل مشکلاتشان یک رابطه مستحکم و پرنفوذ از انواع مختلف مردم را درست میکند و ناخودآکاه حوزه نفوذ و قدرتش را گسترش میدهند.
مدیران برای موفقیت باید رابطه ای با کیفیت و بلند مدت با خبره های سرمایه گذاری ، تکنولوژی در هر حوزه مربوط به کسب و کارتان داشته باشند.
2- به دیگران اعتبار دهید.
دیالوگ ویتو کارلئونه: " چیه چه مرگت شده؟ فکر کنم داری نرم میشی".
درس دیگری که پدر خوانده برای ما دارد اینست که در شرایط سخت باید مستحکم تر باشید. در شرایطی که پدر خوانده ناخواسته چند نقطه ضعف خود را نشان داد دشمنان سریعا به او حمله کردند.
مدیران بایستی آکاه باشند اگر چه اشتباهات آنها باعث از بین رفتن شما نشود ولی برای موفقیت در کار باید سخت باشید و در اهدافتان متمرکز شود. یعنی یک محصول یا خدمت بی کیفیت تهدیدی برای کسب و کار است و مدیران مسئول تمام بخش های کسب و کار خود هستند و باید تصمیم گیرهای سختی داشته باشند.
3- احساساتی نباش
دیالوگ مایکل کارلئونه: " قضیه شخصی نیست، قضیه دقیقا کاری است".
در فیلم پدرخوانده وقتی کاری را از روی احساسات و شتاب زده انجام می دهد از بازی بیرون می ماند/
شما مدیران اگر فرصت ها را از دست بدهند رقبا آن فرصت ها را به کار گرفته و شما از بازی بیرون میمانید. این فیلم به سادگی یاد آوری میکند که اگر تصمیمی از روی احساس گرفته شود شروعی برای تصمیم گیریهای نامناسب کاری خواهد بود.
4- قاطع باشید
در صحنه ای از فیلم پدر خوانده یکی از اعضای خانواده خود را در نهایت بی رحمی می کشد و در سکانس بعدی می بیند که قاطع است و عمل خود را منطقی دانسته و برای رسیدن به اهداف تلاش میکند.
شما لازم نیست مانند پدر خوانده قاتل باشید ولی برای بدست آوردن خواسته هایتان تلاش کرده و بر روی تصمیماتتان متعهد باشید.
5- برای خانواده تان وقت بگذارید
در دیالوگی پدر خانواده می گوید مردی که وقت برای خانواده اش نداشته باشد، هیچوقت نمی تواند یک مرد واقعی باشد.
در واقع منظور پدر خانواده اینست که برای رسیدن به اهدفتان گذراندن وقت با خانواده موجب کسب انرژی و موفقیت خواهد بود. یک مدیر و رهبر در شرایط پر چالش فکری نیازمند مقاومت روحی است و این مقاومت از طریق رابطه ای خوب و عمیق با افراد خارج از کسب و کار و خانواده موجب انگیزه ای بلند مدت برای موفقیت است.
آسیب شناسی سازمانی، فرایند استفاده از مفاهیم و روشهای علوم رفتاری، بمنظور تعریف و توصیف وضع موجود سازمانها و یافتن راههایی برای افزایش اثربخشی آنها میباشد (AFUAH, A. 2004).
آسیب شناسی بر پایه اطلاعات جهت تجزیه و تحلیل و شناخت دقیقتر ساختار، تعاملات، رویه عملها و روشها، سبکهای مدیریتی و سایر عناصر سیستم چاره جو، لازم و ضروری است. به عبارتی، آسیب شناسی، تشخیص مسئله و کانون علمی آن جهت تعیین اقدامات لازم بمنظور بهسازی عملکرد سازمانی امری است پایه ای و اساسی. آسیب شناسی نیازمند نگرشی سیستماتیک و منظم به کل فرایند است و هدف آن تشخیص ماهیت و نوع مسئله ای است که بروز نموده، نیاز به حل دارد (برومند، ۱۳۸۰(.
اﻧﻮاع اﻟﮕﻮﻫﺎی آﺳﯿﺐ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﭼﯿﺴﺖ؟
1. ﻣﺪل ﻫﻔﺖ ﺑﻌﺪی واﯾﺰﺑﺮد (Weisbord)
2. ﻣﺪل ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﯽ(HRD)
3. ﻣﺪل آﺳﯿﺐ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻫﺎرﯾﺴﻮن (Harrison)
4. ﻣﺪل ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺳﻪ ﺷﺎﺧﮕﯽ (ساختاری، زمینهای و رفتاری)
5. مدل چهار فریمی.
6. مدل S7 مککنزی. 7S MCKINSEY
ﻣﺪل 7ﺑﻌﺪی واﯾﺰﺑﻮرد
اﯾﻦ ﻣﺪل ﻧﮕﺮﺷﯽ نظاممندی را ﺟﻬﺖ ﺷﻨﺎﺧﺖ دﻗﯿﻖﺗﺮ ﺳﺎزﻣﺎن و ﻣﺪاﺧﻠﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﺸﮑﻼت و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ اراﯾﻪ ﻣﯽدﻫﺪ. واﯾﺰﺑﻮرد ﺑﺮای ﺑﺮرﺳﯽ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺣﻮزه ﻫﺎی آﺳﯿﺐ ﭘﺬﯾﺮی و ﻣﺴﺄﻟﻪ ﯾﺎﺑﯽ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ ﻫﻔﺖ بعد را پیشنهاد نموده است که عبارتند از:
1) اهداف(Purposes): در چه کسب و کاری قرار داریم؟
2)ساختار(Structure): چگونه کار را میتوان تقسیم کرد؟
3) روابط(Relationship): چگونه تعارضات میان افراد را با فناوریهای خود، مدیریت کنیم؟
4) پاداش(Reawards): آیا انگیزهای برای انجام دادن تمام چیزهایی که نیاز است انجام شود، وجود دارد؟
5)رهبری(Leadership): آیا کسی هست که این بعدها را در حالت تعادل قرار دهد؟
6) مکانیزمهای مفید(Helpful Mechanism): آیا به اندازۀ کافی فناوریهای هماهنگ و سازماندهی کننده داریم؟
7) محیط سازمان(Environment) : آیا به اندازۀ کافی فرصتها و تهدیدهای محیط سازمان را تجزیه و تحلیل کردهایم؟
مدل S7 مککنزی.
گروه مشاوران مک کینزی با در نظر گرفتن هفت عامل که نام همه آنها با حرفS آغاز می شود ، مدلی را برای ارزیابی سازمان ها ارائه کرده است. این کار ابتدا توسط واترمن ، پیترز و فیلیپس (۱۹۸۰) چارچوبی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه گردید .
آنها معتقد بودند که تغییر و حرکت سازمانی متأثر از تعامل میان هفت بعد:
ساختار(structure)،
استراتژی(strategy)،
سیستمها(system)،
شیوه ی مدیریت(style)،
کارکنان(staff)،
مهارتها(skill)،
ارزشهای مشترک(shared values)
و آن رامدل s7 نامیدند.
از آنجایی که پژوهش آنها در شرکت بنیاد مشاوران مک کینزی انجام شد به 7S مک کینزی نیز مشهور است .
مدل آسیب شناسی عمومی :
این مدل آسیب شناسی توسط لیکرت )۱۹۶۷( پایه گذاری شده است. این مدل عمومی متغیرها را در ۳ دسته عوامل اثربخشی سازمانی متمایز طبقه بندی میکند.
متغیرهای علّی،
متغیرهای مداخله ای
و متغیرهای بروندادی
.
بر اساس این مدل عملکرد سازمانی بدین ترتیب است که متغیرهای علّی بر متغیرهای مداخله ای تأثیر گذاشته و در نهایت متغیرهای بروندادی را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
· متغیرهای علی در این مدل شامل ساختار سازمانی و اهداف هستند.
· متغیرهای مداخله ای شامل انگیزش، انتظارات، ادراکات نسبت به سازمان و مدیریت هستند که نتیجه نهایی آن رضایت شغلی کارکنان است.
· متغیرهای بروندادی آیتم های استفاده شده برای قضاوت در مورد عملکرد سازمان است. نمونه های از متغیرهای بروندادی شامل منابع مورد نیاز، سود ایجاد شده، منافع سازمان، ماشین آلات و رشد اقتصادی است.
· مدیران سازمان برای اینکه بتوانند تأثیر مناسبی بر عوامل مداخله ای و بروندادها داشته باشند، می بایست تغییراتی را بر عوامل علی که برای سازمان مشکل ساز هستند، ایجاد کنند. نکته مهم این است که عوامل مداخله ای و بروندادها به طور مستقیم قابل دستیابی نیستند. برای تغییر در بروندادها میبایست متغیرهای علی مناسب را که تأثیرگذار و متعامل با متغیرهای مداخله ای هستند، دستکاری نمود. اغلب مدلهای ارائه شده تا کنون با روشها و متغیرهای متفاوتی که ارائه کردند برگرفته از این مدل عمومی هستند (گریگوری و همکاران، ۲۰۰۷).
· توجه به کیفیت زندگی کاری با هدف کم کردن آسیب پذیری ها و کاهش استرس شغلی جزو برنامه های خاصی است که در مدیریت، توجه خاصی به آن مبذول شده است. براین اساس زمانی که از امور مربوط به حفظ و نگهداری کارکنان در یک سازمان صحبت می شود لازم است ابعاد گوناگون و پیچیده ای که نیازهای فردی، گروهی و سازمانی را به وجود میآورد و تفاوت های فردی و گروهی در بررسی شرایط کار یا کیفیت مورد توجه قرار گیرد (میرسپاسی، ۱۳۸۱).
تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کردهاند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است
در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند.
شخصیت
(Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است
گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم
بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد».
مدل رشد و عدم رشد آرگریس
بر اساس این تئوری، شخصیت انسان ها در امتداد هفت بعد از نابالغ به سمت بالغ رشد می کند (مورهد و گریفن، ۱۳۸۰: ۷۱)
منفعل = فعال
وابسته = غیر وابسته
رفتارهای محدود = رفتارهای متعدد
علایق سطحی = علایق عمیق
دیدگاه محدود = دیدگاه وسیع
آگاه از خود = ناآگاه از خود
زیردست گونه = بالا دست گونه
تئوری نیازهای سه گانه افراد
دیوید مک کلند سه دسته نیاز را در افراد بیان نموده و عنوان می کند که در هر فرد یکی از این سه نیاز به صورت برجسته تر و نمایان تر وجود دارد و رفتار وی را کنترل می کند. (رابینز، ۱۳۸۱: ۸۰)
نیاز به کسب موفقیت: یعنی تلاش در راه درخشیدن و موفق شدن
نیاز به کسب قدرت و اعمال آن: یعنی به دست آوردن قدرت و اعمال آن به دیگران
نیاز به ایجاد دوستی: یعنی تمایل به کسب حمایت و ایجاد روابط صمیمی با دیگران
نظریه شخصیتی انتخاب شغل
از دیدگاه این نظریه، انسان با توجه به ویژگی های شخصیتی خود شغلی را بر می گزیند که برآورنده نیازهایش باشد. افرادی که مشاغل یکسانی را انتخاب می کنند تا حدود زیادی ویژگی های شخصیتی مشابهی دارند.
به نظر جان ال هالند، هر کدام از انواع شخصیت ها نیازمند محیطی است که با آن خصوصیات هماهنگی و سازگاری داشته باشد و بیشترین امکان برای رشد و شکوفایی خود را فراهم آورد. او در این زمینه شخصیت افراد را به ۶ نوع تقسیم می کند ؛
کاوشگر، ۲-هنرگرا، ۳-اجتماعی، ۴-واقع گرا، ۵- سنت گرا، ۶-سوداگرا
به نظر هالند رضایت شغلی، میزان سازش بین نوع شخصیت و محیط شغلی است. هر چه میزان بین این دو بیشتر باشد رضایت شغلی بیشتر است. (شفیع آبادی، ۱۳۷۸: ۱۵۵-۱۵۴)
تناسب بین شغل و شخصیت
چگونگی شخصیت افراد در سازگاری شغلی اهمیت زیادی دارد. بعضی مشاغل برای افراد سر به زیر و ساکت مناسب است، در حالی که تعدادی از مشاغل برای افراد برونگرا و سازگار مناسب به نظر می رسد.
توانایی سازگاری اجتماعی سهم بزرگی در موفقیت شغلی دارد، در بعضی از مشاغل، روی انواع خاصی از مهارت های اجتماعی تاکید می شود. در مقابل، برای برخی دیگر از شغل ها افراد آرام و درونگرا مناسب هستند. (حسینی، ۱۳۷۹: ۸۰)
سازش و هماهنگی بین نوع شخصیت و نوع محیط باعث سازگاری بیشتر با شغل و حرفه می گردد که به نوبه خود به رضایت منجر می شود. (شفیع آبادی، ۱۳۷۶: ۸۰)
بدیهی است که افراد دارای شخصیت های متفاوتی هستند ؛ مشاغل هم از همین ویژگی ها برخوردارند.
بر اساس این شیوه تلاش های زیادی انجام گرفته تا افراد در مشاغل مناسب گمارده شوند. (رابینز ، ۱۳۸۱: ۵۸)
تئوری های صفات شخصیتی
طبق نظرآلپورت هر شخص دارای مجموعه ای از صفات مشترک است، ولی همان شخص دارای تعدادی صفات متفاوت و منحصر به فرد نیز هست. آلپورت شخصیت ها را به چهار دسته ی مشترک اجتماعی، سیاسی، مذهبی و زیباشناسی تقسیم می کند (مورهد و گریفن، ۱۳۸۰: ۷۰)
به نظر ریموند کاتل، هر انسانی را می توان در قالب مجموعه صفات شخصیتی توصیف کرد ؛ صفات سطحی و ظاهری که منعکس کننده ی رفتارهای قابل مشاهده و ثابت است (درستی و نادرستی، خونسردی و صمیمیت)
صفات درونی با منشأ که به علت مخفی بودن اغلب قابل پیش بینی نیستند (اعتماد و سوء ظن، بلوغ و عدم بلوغ، تسلط و عدم تسلط) (مورهد وگریفن، ۱۳۸۰: ۷۰)
تئوری ابعاد پنج گانه برای شخصیت و سبک هر فرد:
آرام، کمرو تو دار = سبک ابراز وجود = اجتماعی و پرحرف
سرد، بی ادب، مستقل = سبک تعادل = گرم و صمیمی و با نزاکت
منظم، با تدبیر، قابل اعتماد = سبک کاری = بی دقت و مسئولیت گریز
غیراحساسی و پایدار = سبک احساسی = احساسی، عصبی، شکاک
ساده، گنگ غیر خلاق = سبک ذهنی = پیچیده، مبتکر، نوآور (رضائیان، ۱۳۸۰ ۱۰۲)
سانسور به فرانسوی: censure) یا بازکاوی(
عمل کنترل سخن و انواع دیگر بیان و ابراز وجود انسانها است. در بسیاری موارد (ونه در همه آنها) این عمل توسط سازمانهای دولتی انجام میشود. انگیزه واضح برای انجام سانسور ایجاد ثبات در جامعه یا بهبود وضعیت آن به گونهای است که سیطره دولت برامور را محقق کند.
معمولاً واژه سانسور در مواردی که در محیطهای عمومی واقع شوند، به کار میرود و در رسمیترین وجه آن به شکل سرکوب اندیشه توسط تهدیدهای قانونی و جرمانگاری آنها محقق میشود.
همچنین معمولاً بحث راجع به سانسور شامل ابزارهای کمتر رسمی کنترل عواطف، توسط محروم کردن چندین اندیشه از وسایل ارتباط جمعی نیز، میشود.
آنچه که سانسور میشود، میتواند از کلمات خاص تا کل مفهوم تغییر کند که ممکن است تحت تأثیر نظام ارزشی قرار داشته باشد.
عبارتهای تقریبآ هممعنی ماستمالی و sanitization )حذف) به نوع خاصی از سانسور از طریق حذف اشاره دارد که با هدف پاکسازی نمود حقایق یا موارد خاصی که پیش از آن دانسته هستند اما با دیدگاه سانسورچی در تضاد و تناقض هستند انجام میگیرد.
عدهای ممکن است صحت سیاسی مفرط را نوعی محدودیت بدانند که ازجانب جامعه به فرد تحمیل میشود (ونه از طریق دولتها) که اگر این پدیده به اوج خود برسد به پدیده خود سانسوری تبدیل خواهد شد.
خود سانسوری، معمولاً قوانین فرهنگی وتجاری حاکم بر یک فضا و نه یک قدرت سانسورچی این نوع سانسور را تحمیل میکند. وقتی یک رسانه تصمیم میگیرد که درجهت منافع خود اطلاعات را دچار تحریف کند و دیدگاهی یکطرفه را ارائه کند به خود سانسوری دست زدهاست.
مثلاً دیدگاههای احساسی و بدون پایه و اساس علمی در مورد انرژی هستهای، مهندسی ژنتیک و داروهای شفابخش نوعی سانسوری است همچنین وقتی سیاست مداران یا اصحاب فرهنگ جامعه از رسانهها انتظار دارند که مسایل اخلاقی را در نظر بگیرند برای مثال کاریکاتورهای پیامبر اسلام را چاپ نکنند.
خودسانسوری عبارت است از خود
داری کردن یک رسانه از انتشار اخبار یا سایر موارد بدون اعمال شدن مستقیم فشار بیرونی برای سانسور. خود سانسوری در واقع یک نوع عمل پیش گیرانهاست. این واژه تنها مربوط
به سازمانها یا نهادهای مطبوعاتی نیست و خودسانسوری فردی را نیز در بر میگیرد
سکوت سازمانی )به انگلیسی( Organizational Silence)
پدیدهای است که در آن کارکنان سازمان به علل مختلف از اظهار نظر در مورد مسایل سازمان خودداری کرده وسکوت اختیار میکنند. سکوت یک علامت بسیار مهم بیماری، استرس، پیری، افسردگی یا ترس در سازمان به شمار میرود و مدیران باید در اولین فرصت عامل آن را ردیابی و برطرف نمایند. بی توجهی به این موضوع میتواند سبب اتفاقات وخیم تر و حتی مرگ سازمان شود.
.
با توجه به نوع انگیزه کارکنان سکوت در سازمانها به ٣ دسته زیر قبل تقسیم بندی است :
۱- سکوت مطیع: انگیزه این نوع سکوت کناره گیری، تسلیم بودن و رضایت دادن به هر چیزی است .
۲- سکوت تدافعی: انگیزه این نوع سکوت خود حفاظتی است یعنی علت سکوت کارمند در سازمان ترس است .
۳- سکوت دوستانه:انگیزه این نوع سکوت علاقه به دیگران و ایجاد فرصت برای تشریک مساعی می باشدمشارکت و همکاری کارکنان در امور سازمان جهت توانمندسازی آن ها ضروری است زیرا کارکنان منبع تغییر نوآوری و ابتکار بشمار می روند. صدای سازمانی به این معنی است که کارکنان مختارند که دیدگاه های خود را بیان کنند و بدین ترتیب، اقدام های سازمانی را تحت تأثیر قرار دهند.
در حالی که صدای سازمان یعنی بازگو کردن نظرها، مشکلات و اعتراض ها در سازمان، یکی از منابع قدرتمند برای تغییرات سازمانی بشمار می رود، ولی اختیاری است و کارکنان اغلب تمایلی سازمانی به بیان ایده و دیدگاه خود ندارند.
به گفته صاحب نظرانی چون آرجریس تمایل نداشتن افراد نسبت به بیان نگرانی های شان در مورد مسایل و مشکلات سازمان به سرپرستان شان موضوع جالب توجهی در ادبیات رفتار سازمانی شده است.
نقطه مقابل صدای سازمانی، سکوت سازمانی است و زمانی شکل می گیرد که کارکنان نمی توانند آزادانه در مباحث سازمانی مشارکت جویند. سکوت سازمانی مفهومی است که موریس و میلیکن آن را مطرح کردند،
موریسون و میلکین، سکوت در سطح سازمانی را به دو صورت زیر تعریف می کنند:
پدیده سطح، جمعی ای که در آن کارکنان از ارایه باورها یا نگرانی های شان که در ارتباط با مسایل و مشکلات بالقوه کاری است، خودداری می کنند. به باور موریسون و میلیکن، جو سکوت در ایجاد سکوت سازمانی نقشی مهم دارد.
دو باور مشترکی که گویای جو سکوت است، عبارتند از:
مهمترین علل سکوت سازمانی عبارتند:
۱- ترس از عواقب اظهارنظرها مشتمل بر
تنبیهات، مرگ، بی نصیب بودن از امتیازات، برکناری از سمت و پست سازمانی و....
۲-ترس از بی توجهی مدیر ارشد و بلا
استفاده ماندن نظریات و ایدهها. در بدترین حالت مدیران ممکن است حتی نظریات ارائه
شده را نخوانند و در بهترین حالت ممکن است مدیر ارشد این نظریات را بخواند ولی با
دلایل ناکافی یا مصلحتهای غیر قابل توجیه اقدام به رد ایده ارائه شده بنماید
۳-بدون پاداش گذاشتن ایدهها: وقتی که سازمان برای ایدههای ارائه شده که مورد استفاده هم قرار گرفته و اثر بخش بودهاند پاداشی پرداخت نمیکند.
همانگونه که میبینید احساس ترس و ناامنی مهمترین علت سکوت در سازمان تلقی میگردد. شکل بسیار بدتر سکوت سازمانی وقتی است که کارکنان سازمان به ظاهر فعال و پر سر و صدا هستند ولی آنها از اظهارنظرهای واقعی و اقدامات مناسب و کارشناسی شده خودداری میکنند و در برخوردها چیزی را می گویند یا کاری را انجام میدهند که مدیر ارشد سازمان میخواهد.
متخصصان علم مدیریت از پدیده سکوت سازمانی با عباراتی چون خطرناک یا مضر نام میبرند.
در ایجاد سکوت سازمانی به ۴ دسته: عوامل مدیریتی، عوامل سازمانی، عوامل فردی و عوامل اجتماعی تقسیم می شوند. که در ادامه به توضیح هر یک پرداخته خواهد شد.
عوامل مدیریتی
عوامل سازمانی
عوامل اجتماعی
عوامل فردی
پیامد های سکوت سازمانی :
۱- محدود شدن داده ها و اطلاعات
۲- عدم تجزیه و تحلیل ایده ها و بدیل های تصمیم گیری
۳- کاهش اثر بخش تصمیم گیری
۴- کاهش توانایی سازمان برای شناسایی و اصلاح اشتباهات
۵- تضعیف تعهد و عرق سازمانی و اعتماد کارکنان
۶- احساس عدم کنترل کارکنان
۷- کاهش انگیزش کارکنان و افزایش نارضایتی
۸- ناهماهنگی شناختی کارکنان
۹- کاهش مشارکت و خلاقیت در بین کارکنان
.