تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کردهاند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است
در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند.
شخصیت
(Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است
گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم
بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد».
مدل رشد و عدم رشد آرگریس
بر اساس این تئوری، شخصیت انسان ها در امتداد هفت بعد از نابالغ به سمت بالغ رشد می کند (مورهد و گریفن، ۱۳۸۰: ۷۱)
منفعل = فعال
وابسته = غیر وابسته
رفتارهای محدود = رفتارهای متعدد
علایق سطحی = علایق عمیق
دیدگاه محدود = دیدگاه وسیع
آگاه از خود = ناآگاه از خود
زیردست گونه = بالا دست گونه
تئوری نیازهای سه گانه افراد
دیوید مک کلند سه دسته نیاز را در افراد بیان نموده و عنوان می کند که در هر فرد یکی از این سه نیاز به صورت برجسته تر و نمایان تر وجود دارد و رفتار وی را کنترل می کند. (رابینز، ۱۳۸۱: ۸۰)
نیاز به کسب موفقیت: یعنی تلاش در راه درخشیدن و موفق شدن
نیاز به کسب قدرت و اعمال آن: یعنی به دست آوردن قدرت و اعمال آن به دیگران
نیاز به ایجاد دوستی: یعنی تمایل به کسب حمایت و ایجاد روابط صمیمی با دیگران
نظریه شخصیتی انتخاب شغل
از دیدگاه این نظریه، انسان با توجه به ویژگی های شخصیتی خود شغلی را بر می گزیند که برآورنده نیازهایش باشد. افرادی که مشاغل یکسانی را انتخاب می کنند تا حدود زیادی ویژگی های شخصیتی مشابهی دارند.
به نظر جان ال هالند، هر کدام از انواع شخصیت ها نیازمند محیطی است که با آن خصوصیات هماهنگی و سازگاری داشته باشد و بیشترین امکان برای رشد و شکوفایی خود را فراهم آورد. او در این زمینه شخصیت افراد را به ۶ نوع تقسیم می کند ؛
کاوشگر، ۲-هنرگرا، ۳-اجتماعی، ۴-واقع گرا، ۵- سنت گرا، ۶-سوداگرا
به نظر هالند رضایت شغلی، میزان سازش بین نوع شخصیت و محیط شغلی است. هر چه میزان بین این دو بیشتر باشد رضایت شغلی بیشتر است. (شفیع آبادی، ۱۳۷۸: ۱۵۵-۱۵۴)
تناسب بین شغل و شخصیت
چگونگی شخصیت افراد در سازگاری شغلی اهمیت زیادی دارد. بعضی مشاغل برای افراد سر به زیر و ساکت مناسب است، در حالی که تعدادی از مشاغل برای افراد برونگرا و سازگار مناسب به نظر می رسد.
توانایی سازگاری اجتماعی سهم بزرگی در موفقیت شغلی دارد، در بعضی از مشاغل، روی انواع خاصی از مهارت های اجتماعی تاکید می شود. در مقابل، برای برخی دیگر از شغل ها افراد آرام و درونگرا مناسب هستند. (حسینی، ۱۳۷۹: ۸۰)
سازش و هماهنگی بین نوع شخصیت و نوع محیط باعث سازگاری بیشتر با شغل و حرفه می گردد که به نوبه خود به رضایت منجر می شود. (شفیع آبادی، ۱۳۷۶: ۸۰)
بدیهی است که افراد دارای شخصیت های متفاوتی هستند ؛ مشاغل هم از همین ویژگی ها برخوردارند.
بر اساس این شیوه تلاش های زیادی انجام گرفته تا افراد در مشاغل مناسب گمارده شوند. (رابینز ، ۱۳۸۱: ۵۸)
تئوری های صفات شخصیتی
طبق نظرآلپورت هر شخص دارای مجموعه ای از صفات مشترک است، ولی همان شخص دارای تعدادی صفات متفاوت و منحصر به فرد نیز هست. آلپورت شخصیت ها را به چهار دسته ی مشترک اجتماعی، سیاسی، مذهبی و زیباشناسی تقسیم می کند (مورهد و گریفن، ۱۳۸۰: ۷۰)
به نظر ریموند کاتل، هر انسانی را می توان در قالب مجموعه صفات شخصیتی توصیف کرد ؛ صفات سطحی و ظاهری که منعکس کننده ی رفتارهای قابل مشاهده و ثابت است (درستی و نادرستی، خونسردی و صمیمیت)
صفات درونی با منشأ که به علت مخفی بودن اغلب قابل پیش بینی نیستند (اعتماد و سوء ظن، بلوغ و عدم بلوغ، تسلط و عدم تسلط) (مورهد وگریفن، ۱۳۸۰: ۷۰)
تئوری ابعاد پنج گانه برای شخصیت و سبک هر فرد:
آرام، کمرو تو دار = سبک ابراز وجود = اجتماعی و پرحرف
سرد، بی ادب، مستقل = سبک تعادل = گرم و صمیمی و با نزاکت
منظم، با تدبیر، قابل اعتماد = سبک کاری = بی دقت و مسئولیت گریز
غیراحساسی و پایدار = سبک احساسی = احساسی، عصبی، شکاک
ساده، گنگ غیر خلاق = سبک ذهنی = پیچیده، مبتکر، نوآور (رضائیان، ۱۳۸۰ ۱۰۲)