سانسور به فرانسوی: censure) یا بازکاوی(
عمل کنترل سخن و انواع دیگر بیان و ابراز وجود انسانها است. در بسیاری موارد (ونه در همه آنها) این عمل توسط سازمانهای دولتی انجام میشود. انگیزه واضح برای انجام سانسور ایجاد ثبات در جامعه یا بهبود وضعیت آن به گونهای است که سیطره دولت برامور را محقق کند.
معمولاً واژه سانسور در مواردی که در محیطهای عمومی واقع شوند، به کار میرود و در رسمیترین وجه آن به شکل سرکوب اندیشه توسط تهدیدهای قانونی و جرمانگاری آنها محقق میشود.
همچنین معمولاً بحث راجع به سانسور شامل ابزارهای کمتر رسمی کنترل عواطف، توسط محروم کردن چندین اندیشه از وسایل ارتباط جمعی نیز، میشود.
آنچه که سانسور میشود، میتواند از کلمات خاص تا کل مفهوم تغییر کند که ممکن است تحت تأثیر نظام ارزشی قرار داشته باشد.
عبارتهای تقریبآ هممعنی ماستمالی و sanitization )حذف) به نوع خاصی از سانسور از طریق حذف اشاره دارد که با هدف پاکسازی نمود حقایق یا موارد خاصی که پیش از آن دانسته هستند اما با دیدگاه سانسورچی در تضاد و تناقض هستند انجام میگیرد.
عدهای ممکن است صحت سیاسی مفرط را نوعی محدودیت بدانند که ازجانب جامعه به فرد تحمیل میشود (ونه از طریق دولتها) که اگر این پدیده به اوج خود برسد به پدیده خود سانسوری تبدیل خواهد شد.
خود سانسوری، معمولاً قوانین فرهنگی وتجاری حاکم بر یک فضا و نه یک قدرت سانسورچی این نوع سانسور را تحمیل میکند. وقتی یک رسانه تصمیم میگیرد که درجهت منافع خود اطلاعات را دچار تحریف کند و دیدگاهی یکطرفه را ارائه کند به خود سانسوری دست زدهاست.
مثلاً دیدگاههای احساسی و بدون پایه و اساس علمی در مورد انرژی هستهای، مهندسی ژنتیک و داروهای شفابخش نوعی سانسوری است همچنین وقتی سیاست مداران یا اصحاب فرهنگ جامعه از رسانهها انتظار دارند که مسایل اخلاقی را در نظر بگیرند برای مثال کاریکاتورهای پیامبر اسلام را چاپ نکنند.
خودسانسوری عبارت است از خود
داری کردن یک رسانه از انتشار اخبار یا سایر موارد بدون اعمال شدن مستقیم فشار بیرونی برای سانسور. خود سانسوری در واقع یک نوع عمل پیش گیرانهاست. این واژه تنها مربوط
به سازمانها یا نهادهای مطبوعاتی نیست و خودسانسوری فردی را نیز در بر میگیرد
سکوت سازمانی )به انگلیسی( Organizational Silence)
پدیدهای است که در آن کارکنان سازمان به علل مختلف از اظهار نظر در مورد مسایل سازمان خودداری کرده وسکوت اختیار میکنند. سکوت یک علامت بسیار مهم بیماری، استرس، پیری، افسردگی یا ترس در سازمان به شمار میرود و مدیران باید در اولین فرصت عامل آن را ردیابی و برطرف نمایند. بی توجهی به این موضوع میتواند سبب اتفاقات وخیم تر و حتی مرگ سازمان شود.
.
با توجه به نوع انگیزه کارکنان سکوت در سازمانها به ٣ دسته زیر قبل تقسیم بندی است :
۱- سکوت مطیع: انگیزه این نوع سکوت کناره گیری، تسلیم بودن و رضایت دادن به هر چیزی است .
۲- سکوت تدافعی: انگیزه این نوع سکوت خود حفاظتی است یعنی علت سکوت کارمند در سازمان ترس است .
۳- سکوت دوستانه:انگیزه این نوع سکوت علاقه به دیگران و ایجاد فرصت برای تشریک مساعی می باشدمشارکت و همکاری کارکنان در امور سازمان جهت توانمندسازی آن ها ضروری است زیرا کارکنان منبع تغییر نوآوری و ابتکار بشمار می روند. صدای سازمانی به این معنی است که کارکنان مختارند که دیدگاه های خود را بیان کنند و بدین ترتیب، اقدام های سازمانی را تحت تأثیر قرار دهند.
در حالی که صدای سازمان یعنی بازگو کردن نظرها، مشکلات و اعتراض ها در سازمان، یکی از منابع قدرتمند برای تغییرات سازمانی بشمار می رود، ولی اختیاری است و کارکنان اغلب تمایلی سازمانی به بیان ایده و دیدگاه خود ندارند.
به گفته صاحب نظرانی چون آرجریس تمایل نداشتن افراد نسبت به بیان نگرانی های شان در مورد مسایل و مشکلات سازمان به سرپرستان شان موضوع جالب توجهی در ادبیات رفتار سازمانی شده است.
نقطه مقابل صدای سازمانی، سکوت سازمانی است و زمانی شکل می گیرد که کارکنان نمی توانند آزادانه در مباحث سازمانی مشارکت جویند. سکوت سازمانی مفهومی است که موریس و میلیکن آن را مطرح کردند،
موریسون و میلکین، سکوت در سطح سازمانی را به دو صورت زیر تعریف می کنند:
پدیده سطح، جمعی ای که در آن کارکنان از ارایه باورها یا نگرانی های شان که در ارتباط با مسایل و مشکلات بالقوه کاری است، خودداری می کنند. به باور موریسون و میلیکن، جو سکوت در ایجاد سکوت سازمانی نقشی مهم دارد.
دو باور مشترکی که گویای جو سکوت است، عبارتند از:
مهمترین علل سکوت سازمانی عبارتند:
۱- ترس از عواقب اظهارنظرها مشتمل بر
تنبیهات، مرگ، بی نصیب بودن از امتیازات، برکناری از سمت و پست سازمانی و....
۲-ترس از بی توجهی مدیر ارشد و بلا
استفاده ماندن نظریات و ایدهها. در بدترین حالت مدیران ممکن است حتی نظریات ارائه
شده را نخوانند و در بهترین حالت ممکن است مدیر ارشد این نظریات را بخواند ولی با
دلایل ناکافی یا مصلحتهای غیر قابل توجیه اقدام به رد ایده ارائه شده بنماید
۳-بدون پاداش گذاشتن ایدهها: وقتی که سازمان برای ایدههای ارائه شده که مورد استفاده هم قرار گرفته و اثر بخش بودهاند پاداشی پرداخت نمیکند.
همانگونه که میبینید احساس ترس و ناامنی مهمترین علت سکوت در سازمان تلقی میگردد. شکل بسیار بدتر سکوت سازمانی وقتی است که کارکنان سازمان به ظاهر فعال و پر سر و صدا هستند ولی آنها از اظهارنظرهای واقعی و اقدامات مناسب و کارشناسی شده خودداری میکنند و در برخوردها چیزی را می گویند یا کاری را انجام میدهند که مدیر ارشد سازمان میخواهد.
متخصصان علم مدیریت از پدیده سکوت سازمانی با عباراتی چون خطرناک یا مضر نام میبرند.
در ایجاد سکوت سازمانی به ۴ دسته: عوامل مدیریتی، عوامل سازمانی، عوامل فردی و عوامل اجتماعی تقسیم می شوند. که در ادامه به توضیح هر یک پرداخته خواهد شد.
عوامل مدیریتی
عوامل سازمانی
عوامل اجتماعی
عوامل فردی
پیامد های سکوت سازمانی :
۱- محدود شدن داده ها و اطلاعات
۲- عدم تجزیه و تحلیل ایده ها و بدیل های تصمیم گیری
۳- کاهش اثر بخش تصمیم گیری
۴- کاهش توانایی سازمان برای شناسایی و اصلاح اشتباهات
۵- تضعیف تعهد و عرق سازمانی و اعتماد کارکنان
۶- احساس عدم کنترل کارکنان
۷- کاهش انگیزش کارکنان و افزایش نارضایتی
۸- ناهماهنگی شناختی کارکنان
۹- کاهش مشارکت و خلاقیت در بین کارکنان
.