شاهوار

«فَالمُدَبِّراتِ أَمراً» «پس سوگند به تدبیر کنندگان کارها.»

شاهوار

«فَالمُدَبِّراتِ أَمراً» «پس سوگند به تدبیر کنندگان کارها.»

چه مشکلی دارد که همه دربارۀ همه‌چیز نظر بدهند؟

Ø     هر کس چندوقتی در شبکه‌های اجتماعی پرسه زده باشد، با ‌پدیده‌ای عجیب و باورنکردنی مواجه شده است: «همه دربارۀ همه‌چیز حرف می‌زنند». مسئله وقتی ترسناک‌تر می‌شود که نه‌تنها این کار نهی نمی‌شود، بلکه تحت فشار عمومی، از آن‌هایی که چنین کاری نمی‌کنند هم خواسته می‌شود که دربارۀ هیچ موضوعی ساکت نباشند و نظرشان را بگویند. اگر مقاومت کنند و حرفی نزنند هم با تعابیری مثل «ترسو»، «بی‌مسئولیت» یا «محافظه‌کار» تنبیه می‌شوند. جراد هندرسن، پژوهشگر فلسفه، می‌گوید باید فکری به حال این وضعیت بکنیم.

Ø     هندرسن می‌گوید فقط این فشار بیرونی نیست که ما را ترغیب یا مجبور می‌کند که دربارۀ همه‌چیز حرف بزنیم، بلکه بخش مهمی از این فشار، درونی شده است: خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم که دربارۀ هر اتفاقی موضعی دارند و به خودمان می‌گوییم چرا ما موضع نگیریم؟

Ø     بااین‌حال، نتیجۀ این فرایند واقعاً مأیوس‌کننده است. واقعیت این است که وقتی تلاش می‌کنیم دربارۀ هر چیزی نظر بدهیم، چاره‌ای نداریم جز اینکه مزخرف ببافیم. و وقتی در سطح جمعی همه همین‌کار را می‌کنند، کل فضای عمومی پر می‌شود از مزخرفات. آن‌وقت اگر بخواهی از حقیقتِ موضوعی سر در بیاوری، تقریبا امکان ندارد بتوانی موفق شوی. هندرسن برای توصیف این وضعیت، از نظریۀ مشهور هری فرانکفورت دربارۀ «مزخرفات» استفاده می‌کند. مزخرف چیزی است خارج از دوگانۀ حقیقت و دروغ.

Ø     فرانفکورت می‌گوید مزخرف از «عدم توجه» آب می‌خورد. موقعیتی که مسئله دیگر حقیقت‌داشتن، یا حقیقت‌نداشتن نیست، بلکه از اساس حقیقت بی‌اهمیت است. از این جهت بین مزخرف‌گو و دروغ‌گو تفاوتی هست: برای دروغ‌گو حقیقت اهمیت دارد، هرچند انکارش می‌کند. اما برای مزخرف‌گو صدق و کذب فرقی با هم ندارند.

Ø     اگر می‌خواهید بهتر بفهمید سازوکارِ مزخرفات چطور است، به کلمۀ «وایب» که این روزها خیلی مد شده است توجه کنید. وقتی آدم‌ها در شبکۀ اجتماعی حرف می‌زنند، دیگر به درست‌بودنش فکر نمی‌کنند؛ همه‌چیز فقط وایب است. وقتی آدم‌ها چنین کاری می‌کنند، عملاً خودشان را در لاکی محافظ قرار می‌دهند که از هر انتقادی مصون است. اگر از آن‌ها بپرسی بر چه مبنایی حرف می‌زنند، لبخندزنان جواب می‌دهند: «چرا من رو جدی می‌گیری؟ من خودمم خودم رو جدی نمی‌گیرم!».

Ø     مزخرف‌گوها ظاهراً آسیبی به ما نمی‌زنند، صرفاً بامزه و سرگرم‌کننده‌اند. اما در واقع هزینۀ سنگینی بابت کارشان پرداخت می‌کنیم: «به آن‌ها عادت می‌کنیم.» و با عادت‌کردن به راه و رسم آن‌ها، به آدم‌های بدتری تبدیل می‌شویم. این خطر جدی است و ای بسا لازم باشد فعالانه در برابر آن مقاومت کنیم.

Ø     هندرسون می‌گوید باید برای خودمان مقرراتی سختگیرانه بگذاریم تا از وسوسۀ فراگیر مزخرف‌گویی جان به در ببریم. روش پیشنهادی او «کوچک‌فکرکردن» است. کوچک‌فکرکردن یعنی تمرکز بر یک موضوع مشخص و تلاش برای سردرآوردن از حقیقتِ آن. باید مثل آدم‌هایی رفتار کنیم که حقیقت را جدی می‌گیرند، یعنی شواهد جمع می‌کنند، به جزئیات استدلال‌ها توجه می‌کنند و تمام ارجاعات را بررسی می‌کنند و از همه مهم‌تر، دربارۀ چیزهایی که نمی‌دانند، حرف نمی‌زنند. حتی اگر این کار باعث شود برچسب بخورند و از جمعِ آدم‌های باحال کنار گذاشته شوند.

Ø     آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «این روزها اهمیت‌دادن به حقیقت کاری افراطی به شمار می‌رود» که در سی‌وسومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۳ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ جراد هندرسن است و محمد مهدی‌پور آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.

 

درماندگی آموخته شده

درماندگی آموخته شده (learned helplessness) یا ناتوانی آموخته شده، مفهومی در روانشناسی است که در آن افراد پس از تجارب مکرر شکست های پشت سر هم، انگیزه و اشتیاق خود برای تلاش کردن را از دست می دهند. افرادی که درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند به این باور می رسند که کنترلی روی اتفاقات زندگی خود نداشته و قادر به تغییر شرایط نیستند. بنابراین  حتی زمان هایی که امکان تغییر وجود دارد دیگر تلاشی برای بهبود شرایط انجام نمی دهند.

طبق نظر انجمن روانشناسی آمریکا، درماندگی آموخته شده زمانی رخ می دهد که فرد به طور مکرر با شرایط غیرقابل کنترل و استرس زا مواجه می شود، اما تلاش های او قادر به تغییر موقعیت نیستند. بنابراین افراد یاد می گیرند که در برابر تغییر شرایط درمانده هستند و کاری از دست آن ها بر نمی آید. در نتیجه دست از تلاش برداشته و نسبت به اتفاقات زندگی خود بی تفاوت می شوند. افرادی که درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند در تصمیم گیری های خود نیز دچار مشکل شده و خطر ابتلا به افسردگی در آن ها افزایش پیدا می کند.

درماندگی آموخته شده معمولاً به صورت فقدان عزت نفس، انگیزه پایین، فقدان پشتکار، اعتقاد به ناتوانی و در نهایت شکست منجر می‌شود. این بیشتر برای افرادی که حوادث آسیب زا مکرر مانند غفلت و سوء استفاده در دوران کودکی یا خشونت خانگی را تجربه کرده‌اند، رایج است.

راهکارهای عملی غلبه بر درماندگی آموخته شده

پس افراد برای غلبه بر درماندگی آموخته شده چه می‌توانند بکنند؟ تحقیقات نشان می‌دهد که درماندگی آموخته شده را می‌توان به طور موفقیت آمیزی کاهش داد، به ویژه اگر مداخله در زمان شروع اولیه رخ دهد. درماندگی آموخته شده طولانی مدت نیز می‌تواند کاهش یابد، اگرچه ممکن است به تلاش طولانی مدت نیاز داشته باشد.
درمان می‌تواند در کاهش علائم درماندگی آموخته شده موثر باشد. درمان شناختی-رفتاری که شکلی از روان درمانی است که می‌تواند در غلبه بر الگوهای تفکر و رفتاری که به درماندگی آموخته شده کمک می‌کند، سودمند باشد.
هدف درمان رفتاری شناختی (CBT) کمک به بیماران در شناسایی الگوهای فکری منفی است که به درمان احساس درماندگی آموخته شده کمک می‌کند و سپس این افکار را با افکار خوش بینانه و منطقی جایگزین می‌کند. این فرآیند اغلب شامل تجزیه و تحلیل دقیق آنچه در حال فکر کردن هستید، به چالش کشیدن فعالانه این ایده‌ها و بحث در مورد جانشینی الگوهای فکری منفی است.
افراد می‌توانند با تمرین استقلال از سنین جوانی و با پرورش انعطاف پذیری، عزت نفس و شفقت به خود، در برابر درماندگی آموخته شده عقب نشینی کنند. درگیر شدن در فعالیت‌هایی که کنترل خود را باز می‌گردانند نیز می‌تواند ارزشمند باشد. به عنوان مثال، یک فرد مسن که در روند پیری احساس درماندگی می‌کند، می‌تواند تمرینات کوچکی انجام دهد که می‌داند حس کنترل را باز می‌گرداند.
مطالعات نشان داده است که ورزش می‌تواند در کاهش علائم درماندگی آموخته شده مفید باشد.

استاندارد ISO10015:2019 (مدیریت موثر فرایند آموزشی)

گواهینامه ایزو ( گواهینامه ISO ) چیست ؟

گواهینامه ایزو ( گواهینامه ISO ) مدرک و سندی است که نشانگر پیاده سازی موفق الزامات یک استاندارد ایزو در سازمان می باشد. به عنوان مثال اگر سازمانی موفق به دریافت گواهینامه ۹۰۰۱ گردد به این معنی است که الزامات استاندارد ایزو ۹۰۰۱ به درستی در این سازمان اجرایی شده و گواهینامه ای دال بر موفقیت در این موضوع به سازمان اعطاء گردیده است.

گواهینامه ایزو ۹۰۰۱ چیست؟

گواهینامه ایزو ۹۰۰۱ به مدیریت کیفیت در خدمات و تولیدات اطلاق می گردد. ایزو ۹۰۰۱ به عنوان استاندارد شناخته‌شده بین‌المللی برای سیستم‌های مدیریت کیفیت (QMSتعریف شده ‌است. این استاندارد گسترده‌ترین استاندارد QMS در جهان است که بیش از ۱ میلیون گواهینامه برای سازمان ها در ۱۷۸ کشور جهان اخذ شده است. جهت اخذ ایزو ۹۰۰۱ ( دریافت ایزو ۹۰۰۱ – صدور ایزو ۹۰۰۱ ) ایزوسیستم آماده ارائه خدمات به شرکت ها و سازمان ها می باشد.

داشتن و اخذ گواهینامه ایزو ۹۰۰۱ در وهله ی اول موجب ایجاد ساماندهی کیفی در روند تولیدات یا خدمات شده و مانع از انجام سلیقه ای در امور می شود.

همچنین با توجه به اینکه در گواهینامه ISO 9001 به موضوع بهبود مستمر توجه جدی شده از واحدهای صنعتی یا مراکز خدماتی دارنده این استاندارد انتظار می رود که طی برنامه ای کیفیت محصولات خود را نیز ارتقا بخشند.


در ورژن و ویرایش جدید گواهینامه ایزو ۹۰۰۱ که به ISO 9001 : 2015 شناخته می شود به بحث مدیریت ریسک نیز توجه ویژه شده و می بایست در تمامی فرایندهای سازمانی به بحث ریسک توجه نمود.

این استاندارد از سری استانداردهای سری ۱۰۰۰۰ است که برای اندازه گیری میزان کاربرد و تاثیر فرآیند آموزش در سازمان ها و شرکت ها به کار گرفته می شود.

 استاندارد ISO 10015

امروزه نقش آموزش در سازمان ها به روشنی مشخص شده و سازمان ها برای دستیابی به کیفیت حداکثری در تولیدات و خدمات خود اقدام به شناسایی نیازهای آموزشی بخش های مختلف سازمان و همچنین پرسنل می نمایند. کارکنان آموزش دیده به مراتب بهره وری بالاتری در اجرای وظایف خود و در نتیجه رضایت مندی مشتریان خواهند داشت و اینجاست که نقش استاندارد ISO 10015 به شدت پر رنگ می شود.

استقرار فرآیند آموزش بر اساس ISO 10015 می تواند موثرترین راه برای اندازه گیری میزان اثر بخشی فرآیند آموزش در سازمان ها باشد. اجرای اثربخش سیستم مدیریت آموزش در سازمان ها نیازمند تعهد مدیریت ، تعهد آموزش گیرندگان و در نهایت تعهد آموزش دهندگان می باشد. با استفاده از راهنمای موجود در این استاندارد سازمان ها علاوه بر رفع نیازمندی، در مسیر تحقق یک سازمان یاد گیرنده حرکت می نمایند.

تاریخچه تدوین استاندارد ISO 10015

استاندارد ISO 10015 توسط و تحت نظارت کمیته فنی ISO/TC176 مدیریت و تضمین کیفیت و کمیته SC3 تهیه شده است. عوامل مختلفی نظیر “عدم شناسایی نیازهای آموزشی صحیح کارکنان، عدم توجه به مشاغل در برآورد نیازهای آموزشی تعیین نیازها و نه شناسایی نیازها ، فقدان اهداف و استراتژی های آموزشی ،‌ضعف در طراحی محتوا و برنامه آموزشی، عدم توجه به مسائل مربوط به اجرای دوره های آموزشی ،‌عدم ارزیابی مناسب از تامین کنندگان آموزشی ،‌مشخص نبودن نتایج آموزش و بسیاری از عوامل دیگر” نمایندگان ۲۲ کشور جهان را در دسامبر ۱۹۹۹ بر آن داشت تا پیش نویس اصلی استاندارد آموزش را طراحی و به عنوان راهنمایی برای  فعالیت های آموزشی سازمان ها ارائه دهند.

فرآیند آموزشی نظام مند و برنامه ریزی شده می تواند نقش مهمی در بهبود توانمندی های منابع انسانی و تامین اهداف کیفی سازمان ایفا نماید. لذا تمامی سازمان ها و شرکت هایی که اقدام به ارائه خدمات و تولیدات به مشتریان می نمایند می توانند با بهره گیری از سیستم ISO 10015 ضمن نیازسنجی اقدام به آموزش پرسنل خود نموده و سپس با استفاده از راهنمایی های کامل و جامع استاندارد اندازه گیری اثربخشی آموزش اقدام به اندازه گیری میزان اثربخشی فرایندهای آموزشی سازمان نمایند.

در استاندارد ایزو ۹۰۰۱ نیز به بحث آموزش به صورت ویژه تاکید می شود لیکن در استاندارد ISO 10015 موضوع اثربخشی آموزشی و توجه به کاربرد آموزش های طی شده به صورت تخصصی و جامع مورد تاکید قرار می گیرد.

به کارگیری این استاندارد در کنار سایر استانداردهای پایه نظیر ایزو ۹۰۰۱ به رشد و تعالی سازمان کمک شایانی خواهد نمود.


کلیات استاندارد

یک فرایند آموزش نظام‌مند و طرح‌‌ریزی‌شده می‌تواند نقش مهمّی را در یاری رساندن به سازمان در جهت بهبود توانمندی‌ها و تأمین اهداف کیفیت سازمان داشته باشد.
برای انتخاب و اجرای آموزش به‌منظور جبران کاستی‌ها، مدیریت بایستی مراحل زیر را مورد پایش قرار دهد:

  • تعیین نیازهای آموزشی
  • طراحی و برنامه‌ریزی آموزش
  • فراهم‌آوردنِ آموزش
  • ارزشیابی نتیجه آموزش

۱- تعیین نیازهای آموزشی

مطابق با استاندارد ایزو ۱۰۰۱۵ در فرایند آموزش، بایستی پس از آنکه تحلیل نیازهای سازمان صورت گرفت و موضوعات مرتبط به شایستگی ثبت گردید آغاز گردد.

سازمان بایستی میزان شایستگی موردنیاز برای هر کاری را که بر کیفیت محصولات تأثیر می‌گذارد تعیین کند، شایستگی کارکنان برای انجام آن کار را ارزیابی ‌کند و طرح‌هایی را برای برطرف‌کردن کاستی‌های احتمالی مربوط به شایستگی تهیه نماید.

۲- طراحی و برنامه‌ریزی آموزش

این مرحله از استاندارد ایزو ۱۰۰۱۵ موارد زیر را شامل می‌شود:
الف – طراحی و برنامه‌ریزیِ اقداماتی به‌منظور پرداختن به کاستی‌های مربوط به شایستگی
ب – تعیین معیارهای ارزشیابی نتایج آموزش، پایش فرایند و تعیین محدودیت‌ها

۳- فراهم‌آوردنِ آموزش 

فراهم‌کردن و اجرای آموزش در استاندارد ایزو ۱۰۰۱۵ شامل سه مرحله زیر است:

  • پشتیبانی قبل از آموزش
  • پشتیبانی در حین آموزش
  • پشتیبانی پس از پایان آموزش

۴- ارزشیابی نتیجه آموزش

ارزیابی سیستم مدیریتی توسط تیم با تجربه و حرفه‌ای به شما کمک می‌نماید تا نقاط قوت و فرصت‌های بهبود در سیستم مدیریتی سازمان خود مطلع شوید و بتوانید نقشه مسیر بهبود سیستم مدیریتی را در سازمان مشخص نمایید.




سیستم مدیریت آموزش و تخصیص گواهینامه ایزو ۱۰۰۱۵ نیازمند تعهد مدیریت، افراد تحت آموزش و در نهایت تعهد آموزش‌دهندگان است. با استفاده از راهنمای موجود در این استاندارد، سازمان‌ها علاوه بر رفع نیازمندی، در مسیر تحقق یک سازمان یادگیرنده حرکت می‌کنند.


انواع سیستم های آموزشی

 

انواع سیستم آموزشی به مجموعه ای از قوانین، مقررات، روش ها و فرآیندهایی گفته می شود که برای انتقال دانش، مهارت و ارزش های فرهنگی  و اجتماعی به دانش آموزان و افراد جامعه، در قالب دوره های تحصیلی و آموزشی استفاده می شود. نظام های آموزشی در ایران شامل مدارس، دانشگاه ها، موسسات آموزشی و سایر سازمان های آموزشی است که به عنوان نهاد های اصلی برای آموزش و پرورش نسل جوان و تقویت توانایی های افراد جامعه عمل می کنند.

 

هدف اصلی سیستم آموزشی، تحقق یک جامعه دانش بنیان و پویا است که با تأمین نیازهای آموزشی و تحصیلی افراد، به پیشرفت و توسعه کشور کمک می کند.

 

نظام آموزشی در ایران

نظام آموزشی ۳-۳-۶ به این معناست که دوره ابتدایی اول سه ساله، دوره ابتدایی دوم سه ساله و دوره دبیرستان شش ساله است. که البته همان شش سال هم به دو دوره متوسطه اول سه ساله و متوسطه دوم سه ساله تبدیل میشود. در این نظام، دانش آموزان پس از پایان شش سال دوره ابتدایی، به دوره متوسطه و سپس به دوره دبیرستان راه یافته و در پایان دوره دبیرستان، می‌توانند در آزمون کنکور شرکت کنند.

بی شک یکی از پر ایراد ترین بخش های موجود در کشورمان، سیستم آموزشی ایران است. این ایراد های وارده ربطی به انواع سیستم های آموزشی سالی واحدی یا ۶-۳-۳ نیست. بزرگترین مشکل انواع سیستم های آموزشی ایران محتوای تدریس شده و شرایط رقابت نا سالمی است که در کشورمان وجود دارد.

نمره گرایی و اضطرابی که در دانش آموزان ایجاد میشود، عدم تجربه کافی اکثر معلمان تازه وارد برای ایجاد علاقه و انگیزه در دانش آموزان و متوای آموزشی مدود و نامناسب میتواند از علت های اصلی ناکار آمدی نظام آموزشی ایران باشد

مهمترین تفاوت انواع سیستم های آموزشی ایران با سیستم های آموزشی دنیا عدم کارایی در دنیای واقعی است و درواقع دانش آموزان دوازده سال مطالبی را مطالعه و یاد میگیرند که شاید در کل زندگی شان به درد نخورد! این درالی است که اگر حداقل در دوران دبیرستان قدرت انتخاب واحد های درسی وجود داشت هر شخص باتوجه به علاقه اش میتوانست برای آینده خود تصمیم گیری کند.

 

آلمان یکی از بهترین سیستم های آموزشی

اولا در آلمان به شرایط اجتماعی، دانش آموزان و فرهنگ های ملی اهمیت زیادی داده میشود و به همین علت نیز در هر ایالت نوع برگزاری سیستم آموزشی متفاوت است. سیستم آموزشی رسمی در این کشور نظام ۶ ساله دبستان و ۶ ساله دبیرستان است. اما مثلا تعداد روز های تدریس، زمان شروع مدارس، محتوا ها و کلاس های اموزشی و در هر منطقه متفاوت خواهد بود.

 

باتوجه به اینکه دانش آموزان آلمانی از ۸ سال تمام وارد مدرسه میشوند، بعد از پایان سال نهم و به شرط تکمیل ۱۸ سالگی اجازه ترک تحصیل دارند که البته برای اشتغال و ورود به بازار کار میبایست یک دوره آموزش کار را بگذرانند.


مثلا در برخی ایالت ها دانش آموزان دوره ابتدایی تنها ۵ روز به مدرسه میروند. این درحالی است که برخی دیگر از مناطق مسکونی مدارسی با مدت ۶ روز در هفته را تجربه میکنند. در سیستم آموزشی آلمان که یکی از بهترین انواع سیستم های آموزشی دنیاست، تحصیل تا پایه نهم یعنی اتمام دوره اول دبیرستان اجباری است و بعد از آن برای ورود به دوره های آموزشی تخصصی در دبیرستان دوره دوم که سه یا چهار ساله است نیاز به پرداخت هزینه های اداری است که معمولا همه دانش آموزان این کار را میکنند.

برای ورود به دانشگاه و تحصیلات تکمیلی لزوما باید ۱۳ سال تحصیلی را گذرانده باشند و برای ورود به دانشگاه درخواست بدهند تا در صورت تقارن ویژگی های تحصیلی دانش آموز با استاندارد های دانشگاهی و قبول درخواست وارد دانشگاه شوند. (معمولا کسانی که خیلی از نظر درسی قوی هستند به دوره های دبیرستان دوره دوم و دانشگاه وارد میشوند.)

 

پس بهترین سیستم های آموزشی در دنیا ، نظام های آموزشی انتخابی هستند که بدون در نظر گرفتن ارزیابی های رقابتی و به صورت عملی به آموزش مطالب بپردازد و دانش آموزان برای حل مسئله درس بخوانند نه برای پولدار شدن.(درست برعکس نظام های آموزشی در ایران که فقط ۲۰ پرور است!)

"فردا اول خلقت است"

امروز اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» برده‌ام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت، دین یک ملت، دموکراسی یک ملت، آزادی یک ملت و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز می‌شود

نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهره‌هایش را روغن می‌زنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد. آن هم در عصری که نظام‌های آموزشی ارگانیک به پایان خود می‌رسند و عصر نظام‌های آموزشی کاتالیک فرا رسیده است.

 

آی معلم‌های عزیز، ما می‌دانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید. شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید. مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است، باور کنید املا مغز کودکان ما را زنگ زده می‌کند، باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمی‌زند بلکه متلاشی می‌کند، باور کنید رقابت‌هایی که بر سر نمره ایجاد می‌کنید از ترکش‌های جنگی مخرب‌تر است

 

لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی‌مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد

 

پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است. ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم. ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم. پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آن‌ها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

 

باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود؛ اما اگر آن‌ها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی‌ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.

 

لطفاً برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آن‌ها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، دین را در مغز آنان تزریق نکنید، فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس می‌پندارید به لکنت زبان نیندازید. بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آن‌ها نهادینه نکنید.

 

اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. ترا به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان‌ خودساخته رهایمان سازد.

 

 

*منبع:* تارنمای رسمی محسن رنانی. خلاصه شده توسط گاهنامه مدیر