چکیده
: تئوری مدیریت پدرخوانده مدلی از قدرت و کنترل درمقوله رهبری
است. این تئوری به تشریح فرایندی می پردازدکه درسایه آن رهبران و
مدیران قادر خواهند بود تا
سازمانی منفعل و ضدسیستم را به قلمرویی از کیفیت مبدل سازند. اگرچه ضرباهنگ این مقاله براساس سری سه گانه فیلم پدرخوانده پایه
ریزی شده است ولی شیوه مدیریت آن بر اصول و قوانین مدیریت رفتار سازمانی
استوار می باشد. نویسنده مقاله بر موقتی و گذرا بودن این شیوه مدیریتی تاکید
دارد و خاطر نشان می سازد که این مدل مدیریتی نمی تواند در طولانی مدت
اثربخش و کارآمد باشد. مدیریت پدرخوانده مدلی است که به رهبران و مدیران در
ابقاء، انتخاب و حذف افراد هم در ساختار سازمانی و هم در گروه رهبری کمک
شایانی می نماید. این شیوه به تشریح روشی سیستماتیک می پردازد که به وسیله آن
رهبران و مدیرانی که تازه به مسند قدرت رسیده اند می توانند ارزیابی
اولیه ای از فرهنگ سازمانی شان داشته باشند و در صورت لزوم تغییراتی را
به منظور موفقیت طولانی مدت پایه ریزی نمایند
در سری سه گانه؛ پدرخوانده سبکی از مدیریت و سازمانی بی رحم را به تصویر کشید که نمایشی از قدرت ،کنترل و اراده بود. در این سری فیلم ها ال پاچینو در نقش مایکل کورلئونه، نسل دوم پدرخوانده و رییس خانواده کورلئونه ظاهر شد. در ابتدا سانی برادر بزرگ مایکل جانشین پدرخوانده بود ولی طبیعتی خشن و تندخو داشت که البته این خصیصه از چشم دشمنانش پنهان نبود. خانواده کورلئونه همیشه سانی را نصیحت می کرد که :"خشونت پایه و زمینه ساز خطر است پس مراقب عصبانیتت باش و آن را کنترل کن." اما سانی هرگز این نصیحت را بکار نبرد. رهبران خردمند همواره چنین می گویند : " آماده، هدف، آتش " و برعکس تکیه کلام رهبران منفعل چنین است : "آماده، آتش، هدف" مایکل همانند پدرش ویتوکورلئونه(با بازی مارلون براندو) شخصیتی متفکر و ژرف اندیش داشت که پس از مرگ برادرش رهبری سندیکای جنایی اش را در دست گرفت. در فاصله مرگ ویتو و تثبیت موقعیت مایکل، کشمکش و رقابت شدیدی بین پنج خانواده مافیایی در حال شکل گیری بود و هریک از خانواده ها درصدد کسب موقعیت برتری نسبت به سایرین بود.گذشته از واقعی یا ساختگی بودن موضوع فیلم ، مطالعه شرایط و وقایع فیلم از نقطه نظر مدیریتی قابل تامل و بررسی است و می تواند آموزنده باشد. عوامل دور و نزدیک همواره سازمان در اطراف سازمان می باشند و شاید تئوری مدیریت پدرخوانده شیوه و تکنیکی قابل اجرا در مقوله رهبری باشد.
تئوری مدیریت پدرخوانده چیست؟
در خلال انتقال قدرت از ویتو به مایکل، ماریو پوزو، نویسنده سری فیلم های پدرخوانده، فرایند انتقال قدرت را در فضایی مبهم و عدم یقین به رشته تحریر درآورد. رفتار مایکل در این فیلم ارایه دهنده مدلی است که به هنگام مواجهه با شرایط بی ثباتی و عدم قطعیت توان از آن بهره جست خصوصا" زمانی که انگیزه افراد درگیر در فیلم ، شرافتمندانه نیست. به هنگام تماشای فیلم بیننده در می یابدکه مایکل در این فضای مبهم رفتارهای زیر را به نمایش می گذارد:
ویتو(پدر،مرشد و مربی مورد اعتماد وی) مایکل را در باره وقایعی که احتمالا" در آینده اتفاق می افتاد آگاه می ساخت. در جایی از فیلم ویتو به مایکل چنین می گوید :" بارزینی اول علیه تو اقدام می کنه، جلسه ای تشکیل می ده از طریق کسی که مورد اعتماد توست، امنیت تو رو تضمین می کنه. بعد از اون جلسه تو ترور می شی." مایکل به دقت حرکات شرورانه دشمنانش را نظاره و دنبال می کرد. مرتبا" تکه های پازل را کنار هم قرارمی داد. با استفاده از گزارش هایی که از طریق دوستانش به او می رسید و نیز با مشاهده و پی گیری مستمر وقایع به جمع آوری اطلاعات می پرداخت.
مایکل اجازه می داد که وقایع شکل بگیرند؛ آنها را هدایت می کرد و اجازه می داد که به سرانجام برسند . در مراسم تدفین ویتو ، سالواتوره تسی یو یکی از اعضای مورد اعتماد خانواده کورلئونه در گوشی به مایکل گفت :"می تونم باهات صحبت کنم؟ بارزینی می خواد یه جلسه تشکیل بده ، می گه می تونیم مشکلات رو برطرف کنیم. امنیتش به عهده منه، در محدوده من". مایکل نسبت به اظهارات تسی یو هیچ عکس العمل تندی نشان نداد بلکه با درایت و صبوری اجازه داد تا خائن چهره خود را آشکار سازد.
مایکل اجازه داد تا مخالفان و دشمنانش تدبیر و توانایی او را برای سازماندهی تشکیلات جدیدش دست کم بگیرند. مو گرین، مالک کازینویی در لاس وگاس باخبر شد که خانواده کورلئونه قصد دارند تا کسب و کار او را از وی سلب کنند. مو متکبرانه به مایکل چنین گفت:" آره از کار حرف بزنیم مایک، اولا" کار شما تمومه، خانواده کورلئونه دیگه قدرت همیشگی رو نداره ، پدرخوانده مریضه، درسته؟! بارزینی و سایر خانواده ها شما رو از نیویورک بیرون می کنند. فکر می کنی من از هیچی خبر ندارم، فکر می کنی می تونی بیایی و هتلم رو ازم بگیری؟ با بارزینی صحبت کردم، باهاش کنار می آم و هتلم رو حفظ می کنم." مو خودش را خیلی دست بالا فرض کرده بود و قدرت مایکل را دست کم گرفته بود.
مایکل حلقه معتمدین اش را خیلی کوچک نگه می داشت و یک رشته استراتژی دامنه دار را ترتیب داده بود. او می گفت که برنامه کلی او ابتدا حفاظت از کسب و کار خانواده در ساحل شرقی و سپس گسترش آن به دریاچه تاهو در نوادا خواهد بود.
مایکل برای از پا درآوردن دشمنان خود گزینه های زمان، مکان و شیوه برخورد را به دقت انتخاب می کرد. پس از آنکه فهمید تسی یو خائن است به تام هاگن گفت :" این یک حرکت زیرکانه بود. تسی یو همیشه زرنگتر بوده ولی من صبر می کنم بعد از غسل تعمید. تصمیم گرفتم پدرخوانده بچه کانی بشم، اونوقت می رم سراغ دن بارزینی و تاتاگلیا و تمام سران پنج خانواده."
رفتار و کردار مایکل سریع ، موجز، قاطع و بی رحمانه نسبت به کسانی بود که مخالف موقعیت او به عنوان پدرخوانده بودند. بعد از مراسم غسل تعمید فرزند کانی ، مایکل با خواهر شوهر خیانت کارش کارلو رو در رو شد. او گفت :" بارزینی مرده، همینطور فیلیپ تاتاگلیا، موگرین، استراچی و کونئو ، امروز تمام حسابها رو پاک کردم، به من نگو که بی گناهی، کارلو، بهتره اعتراف کنی." بعد از آنکه کارلو به خیانت خود اعتراف کرد مایکل مصمم بود که کارلو را حتما" از خانواده اخراج نماید.
در قسمت اول فیلم پدرخوانده، و در طول مراسم غسل تعمید مایکل را خونسرد می بینیم که برخاسته از اطمینان وی به عملکرد گروهش بود .در سراسر مراسم غسل تعمید نقشه مرگبار مایکل برای تحکیم پایه های قدرتش به نمایش در می آید. اجرای این عملیات نیازمند تلاشهای هماهنگ شده ای بود که می بایستی سریع، قاطع و مختصر و مفید می بودند. قدرت در نظام اجتماعی پدرخوانده به معنای حذف مطلق دشمنان و مخالفان است. شکی نیست که اقدامات پدرخوانده از نظر جامعه متمدن و اخلاق گرا مطرود و ناپسند می باشد لیکن علیرغم این مساله، می توان از فیلم نکات زیادی در خصوص فرایندتثبیت پایه های قدرت آموخت. در دنیای شرکت ها رقابت فزاینده برای تسلط بر بازار شاید نیازمند تمهیدات و ارزیابی های ویژه ای - ونه مخرب- مشابه اقدامات پدرخوانده قبل از پیاده سازی یک سازمان کیفی باشد.