کانمن و توریسکی در سال 1979 تئوری چشم انداز را ارائه کردند این نظریه که در فارسی به نظریه چشم انداز و گاه نظریه دورنما نیز ترجمه میشود، به بررسی تصمیم گیری انسانها تحت ریسک میپردازد. به هر حال اگر از چشم انداز استفاده کنیم یا دورنما یا پراسپکت. فقط به خاطر داشته باشید که همهی این کلمات به یک موضوع اشاره دارند: گزینهی آمیخته با ریسک در واقع کانمن و تورسکی در ابتدای مقالهی خود، اصطلاح انتخاب میانِ چند Risky Prospect را به کار میبرند.
به طور خاص، تئوری چشمانداز برخی راههای به ظاهر غیرمنطقی برای تصمیم گیری را نشان میدهند. با دانستن تمامی این موارد، میتوانید در مذاکره ها قانعکنندهتر به نظر برسید و تغییرات را به روشهای جذابتری معرفی کنید.
البته، همهی ما سود را به زیان ترجیح میدهیم. اما کانمن و تورسکی به این نکته اشاره کردند که تأثیر احساسی زیان بر روی ما بیشتر است. به همین دلیل، معمولا بیشتر تمایل داریم از زیان اجتناب کنیم تا اینکه در جهت رسیدن به سود گام برداریم. این حتی در مواردی که گزینههای انتخابی ما نتایج مشابهی دارند نیز صدق میکند.
اجازه دهید این را با مثال سادهای نشان دهیم. فرض کنید یک میلیون تومان به شما پیشنهاد شده ولی باید از بین دو روش یکی را برای دریافت آن انتخاب کنید. روش اول این است که یک میلیون تومان به شما داده شود. روش دوم این است که ابتدا دو میلیون تومان به شما داده شود و شما باید یک میلیون از آن را برگردانید. نتیجه در اصل یکی است، اما معمولا افراد ترجیح میدهند خیلی ساده یک میلیون تومان را دریافت کنند، زیرا ما اغلب دوست نداریم طعم زیان را بچشیم، حتی اگر در نهایت بُرد با ما باشد.
وقتی صحبت از عدم قطعیت به میان میآید، احساسات ما از این هم بیشتر برانگیخته میشوند. به عنوان مثال، اگر در برابر این گزینه قرار بگیریم که بین دریافت قطعی سه میلیون تومان و احتمال دریافت چهار میلیون تومان یا هیچ قرار بگیریم، مطمئنا ۳ میلیون تومان را که قطعی است انتخاب میکنیم. ما ترجیح میدهیم سودی تضمین شده دریافت کنیم تا اینکه حتی با احتمال کمی زیان کنیم.
با این حال، وقتی گزینههای مشابهی برای زیان به ما پیشنهاد میشود، رفتارمان به ریسک پذیری تغییر میکند. اگر به ما پیشنهاد شود که بین گزینهی زیانِ قطعی ۳ میلیون تومانی و زیان احتمالی چهار میلیون تومان یا هیچ انتخاب کنیم، گزینهی دوم را انتخاب میکنیم و حاضریم زیان بیشتر را قبول کنیم، چون این احتمال هم وجود دارد که اصلا زیان نکنیم.
آخرین حالت که غیرمنطقیترین هم هست این است که وقتی سود احتمالی زیاد باشد، حتی اگر شانس به دست آوردنش کم باشد، تمامی حس منفیمان نسبت به ریسک از بین میرود. این اتفاق زمانی میافتد که به امید برنده شدن مبلغ زیادی بلیط بختآزمایی میخریم، با اینکه میدانیم احتمال برنده شدنمان بسیار ناچیز است.
به بیان دیگر این الگو نشان می دهد که چگونه انسانها در بعضی از مواقع به طور سیستماتیک اصل عقلانیت اقتصادی را نادیده می گیرند و بر خلاف اصول عقلایی رفتار می کنند!
بر اساس این تئوری ، احساس نارضایتی از ضرر و زیان بیش از احساس رضایت از کسب سود است . در واقع ما فکر می کنیم که بدست آوردن هزار تومان و از دست دادن هزار تومان برایمان یکسان است، در حالیکه از دست دادن هزار تومان حدوداً به اندازه ی از دست دادن سه هزار تومان ما را ناراحت خواهد کرد.
بر خلاف اصل عقلانیت اقتصادی که انسانها را همواره موجوداتی ریسک گریز فرض می کند ، تئوری چشم انداز بیان می کند که انسانها در هنگام کسب سود(دامنه های سود) رفتار ریسک گریزی و به هنگام ضرر (دامنه های ضرر) ، رفتار ریسک پذیری را در دستور کار خود قرار می دهند .
در واقع هر چه میزان ضرر و به تبع آن ناراحتی در فرد بیشتر شود، به تناسب آن ریسک پذیری وی نیز بیشتر می شود .تئوری چشم انداز به دنبال تبیین چگونگی تاثیر احساسات و ترجیحات روان شناختی افراد بر شیوه تصمیم گیری آنان است.
وقتی کانمن و تورسکی از Prospect Theory حرف میزنند، دغدغهشان این است که انسانها، بین چند پراسپکت (یا بین چند چشم انداز ریسکی پیش رو) کدام را انتخاب میکنند.
دنیل کانمن در بسیاری از نوشتههای خود، از اصطلاح Gambling Choices یا انتخابهای قمارگونه به جای Prospect استفاده میکند. به این معنا که:
شما یک انتخاب مشخص انجام میدهید، اما یک نتیجهی قطعی در انتظارتان نیست. مثلاً ممکن است به احتمال ۲۰٪ نتیجهی الف، و به احتمال ۸۰ درصد نتیجهی ب به دست بیاید. به نظر میرسد کانمن، به علت بار معنایی محدود و منفی واژهی قمار، ترجیح میدهد از واژهای عمومیتر استفاده کند.