محل ارایه مقاله
1 – کنفرانس ها ، سمینار ها ، همایش ها و .. سطح سازمانی، استانی ، ملی ، منطقه ای ، بین المللی در داخل یا خارج از کشور ( متناسب با سطح خود به صورت افزایشی ، دارای ارزش علمی و امتیاز آکادمیکی بیشتری می باشد .)
1 – مجلات و ژورنال های داخلی و خارجی که از نظر ارزش علمی و آکادمیکی دارای اعتبار و امتیاز بیشتری نسبت به کنفرانس ها می باشد . انواع مجلات عبارتند از ISI ، علمی – پژوهشی ، علمی – ترویجی ، علمی - مروری ، علمی - خبری ، علمی – تخصصی
فرآیند مقاله های تحقیقی
1- پرسش منتقدانه
2- راه حل موقت / فرضیه
3- کاوش در مورد منابع اطلاعاتی
4- مشخص کردن روش و ابزار گردآوری اطلاعات
5- مطالعه منابع مربوط به موضوع
6- تحلیل داده های گردآوری شده
7- بررسی همگرایی یا واگرایی یافته ها با فرضیات و سوالات پژوهش
8- توصیف مشکلات و محدودیت های تحقیق
9- ضرورت تحقیق در مورد جنبه های نا معلوم در قالب پیشنهادات
ساختار مقاله
1- عنوان
(خلاصه ، دقیق ، خبری ، پر محتوی)
-عنوان باید Eye Catching باشد.
2- اسامی و آدرس نویسندگان
- نویسنده اول ، دوم و ... کیست ؟
- مسئول مکاتبات کیست ؟
3- چکیده مقاله
( حقایق ، روشها ، نتایج ، اهمیت )
- چکیده باید خیلی دقیق تنظیم شود .
- چکیده یعنی حاصل کارانجام شده
- حدود 100 تا 250 کلمه باشد .
- در چکیده ارجاع ندهید .
- کاری به پیشینه تحقیق ندارد.
4- کلید واژه ها
- فیلد مقاله را نشان می دهد .
- کلمات پراستفاده در مقاله
- معمولا 5 کلمه به ترتیب الفبا
- برای جستجو در فیلد مورد نظر خواننده
5- مقدمه مقاله
( زمینه تحقیق ، چشم انداز تحقیق ، روند و روش کار ، مواد مورد استفاده )
- حداکثر 2 صفحه
- هر یک از موارد فوق را معرفی کنید .
- سپس در متن مقاله ، آنها را مطرح کنید .
6- ادبیات تحقیق مقاله
- پیشینه تاریخی
- نظرات مطرح شده در این زمینه
7- نتایج حاصله
- کاری که کرده اید را بدون دخل و تصرف آنها ذکر کنید .
- بدون توضیح ، فقط توصیف
8- اشکال و جداول
- در صورت لزوم استفاده کنید .
به نقطه نظرات مجله یا کنفرانسی که قصد دارید مقاله را برای آن ارسال نمایید توجه کنید
9- استفاده از آمار
- مورد نیاز مقالات پژوهشی
- متناسب با نیاز مقاله از آمار توصیفی و آمار تحلیلی استفاده کنید .
10 – بحث مقاله
( حقایق ، تفسیر آنها ، یافته ها )
-عمده هنر نویسنده در این بخش است .
- داوران مقالات به این بخش خیلی توجه میکنند .
- مقاله را چندین بار بخوانید .
با دید انتقادی آنرا چکش کاری کنید .
11- نتیجه گیری مقاله
- در اینجا حرف جدیدی نزنید .
- از آنچه در متن مقاله مطرح کرده اید ، نتیجه گیری کنید .
- یافته ها در قالب جملات کوتاه و مختصر و آسان
- عین جملات متن را تکرار نکنید .
- حداقل 1 و حداکثر 2 صفحه
- جزییات بیشتری را نسبت به چکیده داشته باشد .
اگر پیشنهادی هست ، در این قسمت مطرح کنید .
12- منابع مقاله
- تمام منابع موجود در مقاله ذکر شوند .
- از استاندارد مشخصی پیروی کنید .
- به نقطه نظرات مجله یا کنفرانسی که قصد دارید مقاله را برای آن ارسال نمایید توجه کنید .
نکته ها
- به نقطه نظرات مجله مورد نظر توجه کامل داشته باشید .
- از افعال اول شخص مفرد و جمع استفاده نکنید .
- می توان بخشی به عنوان ”پیشنهادات و راهکارها“ به صورت مجزا بعد از بخش نتیجه گیری در مقاله اضافه نمود .
- بعد از نتیجه گیری ، نباید بحثی در مورد مقاله ذکر شود .
- در صورت نیاز می توان قسمت ضمیمه را نیز به انتهای مقاله اضافه نمود.
- سعی کنید حتی المقدور از مقالات جدید در مقاله خود استفاده نمایید.
تبدیل دانش شخصی به دانش اجتماعی
انسان علاقه مند به ارتباط است . مایل است که از آراء و اندیشه های دیگران آگاه
شود و دیگران را نیز از نیات درونی خود مطلع نماید . لذا اندیشه های خلوت مؤلف به
عنصری اجتماعی که می تواند مورد نقادی قرار گیرد و پیامد آن بستر لازم برای حاکم
شدن بینش صحیح و عمیق در جامعه علمی کشورفراهم خواهد شد .
تملک یا شخصی کردن دانش
چنین انگیزه ای بیش از آنکه در جهت اجتماعی کردن اندیشه ها و آراء فردی باشد ، به
شهادت طلبیدن جامعه برای اخذ تایید مالکیت فردی آن اندیشه است و بیش از آنکه انتفاع
جامعه علمی مد نظر باشد انتفاع فردی مورد نظر است .
تنازع بقا / ارتقاء بالاتر علمی
حیات علمی اعضای آموزشی و پژوهشی مجامع و به تبع آن حیات علمی رشته ها و حوزه های
علمی آنها وابسته به کم و کیف نوشته هایی می باشد که تولید و عرضه می کنند . شعار”بنویس و زنده بمان“ در واقع بیان و جلوه دیگری از
انگیزه تنازع بقاست .
( حری ، 1380 )
انواع منابع اطلاعاتی
- منبع اطلاعاتی ردیف اول
( اندیشه ، روش ، نگرش یا واقعیت ناشناخته ای را برای اولین بار گزارش می کنند . )
2- منابع اطلاعاتی ردیف دوم
( مبتنی بر منابع ردیف اول می باشند. منابعی که محتوای منابع ردیف اول را توصیف کرده یا توضیح داده، تجدید ساختار و تغییر نظم داده و یا در زمینه خاصی مورد استفاده قرار داده اند.)
انواع مقاله ها از نظر نوع داده ها و نحوه تدوین
1- مقاله تحقیقی / مبتنی بر کار اصیل
2- مقاله تحلیلی / نظری
3- مقاله مروری / تحلیل و ارزیابی انتقادی
4- مقاله گرد آوری
5- مقاله های دایرة المعارفی
1 - مقاله تحقیقی
برخاسته از پژوهش نوینی است که محقق خود انجام داده و متکی بر یافته های دیگران نیست .
بعضی معتقدند که باید دارای کار میدانی باشد .
2- مقاله تحلیلی
مولف با استفاده از منابع تحقیقی پیشین نظریه خاصی را در حوزه کار خود مطرح می کند .
- گسترش نظریه های پیشین
- استحکام نظریه ها با شواهدی نوین
- تبیین آنها به گونه ای دیگر
- تردید و تامل در آنها
- نگرش انتقادی به آنها
3- مقاله مروری
تحلیل کلان و ارزیابی انتقادی نوشته هایی که قبلا منتشر شده اند . از طریق مقوله بندی ، یکپارچه سازی ، و ارزشیابی متون منتشر شده پیشین ، سیر پیشرفت پژوهش های جاری را در جهت روشن کردن مسئله ای مشخص دنبال می کند .
4- مقاله گرد آوری
صرفا به گردآوری و انعکاس نقطه نظرهای مختلف مندرج در نوشته های مرتبط با موضوعی خاص می پردازد و در واقع کار جدیدی را عرضه نمی کند.
5- مقاله دایرة المعارفی
به صورت منطقی ارائه دهنده اطلاعات پایه در زمینه های مختلف موضوعی هستند . معمولا کلیت دارند و
بی طرف هستند و موضع گیری خاصی ندارند و صرفا نظرات را ارائه می دهند و چیز جدیدی مطرح نمی کنند. به همین لحاظ با مقالات مجلات علمی تفاوت ماهوی دارند.
از دیدگاه دکتر سریع القلم:
ایده آلیسم در فرهنگ شفاهی ایرانیان بسیار فراگیر است و افراد در صحبتهای عادی روزانه، اهمیت خوب بودن، عالی بودن و الگو بودن را با تو جه به سخنان بزرگان دینی، ادبی و اجتماعی به یکدیگر گوشزد میکنند.
این جو ایده آلیستی طی قرنها باعث شده که افراد خود را مثبت و ایده آل جلوه دهند و خود را به ظاهر کلامی و فیزیکی که مورد پسند جامعه است بیارآیند و با ذکاوت فراوان ضعفهای خود رابپوشانند.
مخفی کردن فکر، عقیده، موقعیت، باطن، مال و ارتباطات، هنری است که حتی نوجوانان از طریق فرآیندهای جامعه پذیری میآموزند. پذیرفتن ضعف و ایراداتی برای ایرانی امری بسیار مشکل است و ریشههای روانی دارد.
فرهنگ کمالگرایی به او چنین اجازه ای را نمیدهد. همه باید در حدکمال و با الگوهای دینی و اجتماعی خود را بسنجند و سعی کنند خود را «کامل» معرفی کنند.
در حالی که به عنوان مثال در فرهنگ کره و ژاپن، عذرخواهی و اذعان به اشتباه و داشتن نقص و ضعف، عادی و انسانی محسوب میشود. در فرهنگ ایرانی، ضعفها، ناتوانیها، کاستیها، آسیب پذیریها و واقعیت باید پوشانده شوند تا کسی متوجه آنها نشود.
این وضعیت روحی و فکری در میان عموم اقشار با مرامهای گوناگون و در موقعیتهای مختلف شغلی و تحصیلی قابل مشاهده است. ایرانیها در ارزیابی فکر و وضعیت خود به ندرت به اشتباهات، غفلتها و نارساییهای خود تو جه و اشاره میکنند.
احساس وناخودآگاه افراد این است که با بیان ضعفها، «موقعیت»، «ابهت» و «بزرگی» خود را یا از دست داده و یا مخدوش میکنند.
ایرانیها به طور زیرکانه و ظریفی عموما در پی خوب جلوه دادن خود و یا تعریف شدن و مورد ستایش قرار گرفتن از جانب دیگران هستند. چنین فرهنگ معاشرتی، فضای بسیار محدودی برای نقد، انتقاد، خودانتقادی، فهم ضعفها، ارزیابی عملکرد گذشته و اصلاح امور به جای میگذارد.
از دیدگاه دکتر سریع القلم :
مهمترین وظیفه یک سیاستمدار، ایجاد ثبات است - خصیصهای که اکثریت انسانها به آن علاقمند هستند.
دومین وظیفه مهم سیاستمداران، عبوردادن مسائل یک کشور از مرحله امنیتی به مرحله اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی است که این وظیفه را هیأت حاکمه ترکیه با درایت و دوراندیشی به انجام رسانیده است.
سومین وظیفه مهم سیاستمداران، واردکردن طیف وسیعی از اندیشمندان، تولیدکنندگان، نویسندگان، خبرنگاران، هنرمندان و نخبگان فکری یک جامعه در مسیرهای پیشرفت و توسعه است.
بیدلیل نیست که ترکیه، مالزی و کره جنوبی، نرخ مهاجرت نزدیک به صفردارند. به نظر این نویسنده، عمدتا مسائل توسعه نیافتگی ایران، فکری و تئوریک نیستند، بلکه به بخشهای غریزی معاشرت میان ایرانیان برمیگردد.
به نظر میرسدبخش قابل تو جهی از شخصیت به هیاهو،هیجان،عصبانیتهای چندثانیهای،واکنشهای غریزی، جهانبینیهای ۳۲ ساعته، لجبازی، بهم زدن قواعد به عنوان یک لذت، کوچک شمردن دیگران، برتری طلبی، جلوگیری از موفقیت دیگران، به حاشیه راندن رقبا، ناچیز دانستن فکر دیگران، محق دانستن خود و صدها مشتق دیگر بر میگردد.
اگر علت مسائل توسعه نیافتگی ایران، فکری و اختلافات صرفا فکری بود، راه حلهای روشنی داشت. مگر نه اینکه در تمامی کشورهای صنعتی و تازه صنعتی شده، روشهای حل و فصل اختلافات فکری از طریق بحث، تحزب، رسانهها، رادیو وتلویزیون، آموزش و رقابت وجود دارد؟
مسائل فکری راه حل دارند: یا منطقی وجوددارد و یا تجربهای ملاک اندیشه است.در طول زمان، ارجحیت یک فکر بر دیگری مشخص میشود و یا اگر اصل بر کارآمدی باشد، برتری یک فکر بر فکر دیگر سریع خود را نشان میدهد.
اگر در فضای یک جامعه اندیشه های برتر حاکم باشد، ازطریق رقابت فکری و رقابت کاربردهای فکری و محصولات فکری، ملاکها و ارزشها ومدلها مشخص میشوند. از یک منظر به مراتب مهمتر، در شرایطی در یک جامعه فکر اولویت پیدا میکند که ویژگیهای غریزی، عصبی، احساسی، هیاهوگری، خلقی، و لذاتی مانند تخریب و تضعیف دیگران جای خود را به معنویت، اخلاق، اندیشه، آرامش درونی و متانت رفتاری بدهند.
این اتفاق بزرگ لزومی ندارد در کلیت جامعه تحقق یابد؛ نهادینه شدن آن در قشر وسیع نخبگان فکری و ابزاری کافی است. تجربه غرب، چین، کره جنوبی، برزیل و ترکیه از دو حالت مجزا و یا احیانا ترکیبی درتحقق عقلانیت و معنویت فوق، خارج نبوده است: یا عقلانیت رشد اقتصادی آنها رابدینجا رسانده است و یا ناسیونالیسم، و یا هردو.
حداقل در تاریخ پانصدساله توسعه راه دیگری قابل ثبت نیست مگر آنکه تجربه های جدید حادث گردد. طبعا ایران و ایرانیان میتوانند راه دیگری را بپیمایند. درهرصورت، خروج از غریزه برای هر رهیافتی ضروری است و حداقل میتوان از تجربه دیگران درسهایی آموخت.
البته میتوانیم هنری، تخیلی و پست مدرن با توسعه و پیشرفت برخورد کنیم: اصلا چه کسی گفته است باید پیشرفت کرد و توسعه یافت؟
میتوانیم صورت مسئله را پاک کنیم و اهدافی جدید برای حیات بشری تعریف کنیم.
اما اگر احیانا به فرموده رئیس سابق مجلس شورای اسلامی بخواهیم ژاپن خاورمیانه شویم،
راههای متعدد و بدیلهای گوناگونی وجود ندارد.
انتخابها و روشها بسیار محدود است:
خروج از هیجان و هیاهو، لذتهای ۲۴ ساعته و هدردادن درآمد نفت و گاز برای نیازهای روزمره و ورود در فرآیندهای عقلانی چهل ساله، پنجاه ساله و صدساله با اتکاء به قواعد پایدار،
اولویتهای غیرفردی،معاشرت معقول،نقدپذیری، اجماع سازی، یادگیری و احترام به حقوق یکدیگر. از عقلانیت اقتصادی و وطن دوستی هم شاید بتوانیم بهره گیریم. لزومی ندارد موضوع پیشرفت و توسعه را اینقدر پیچیده کنیم.
فرمولها و قواعد بسیار ساده هستند؛
گره های خلقی ما اجازه نمیدهند به آنها عمل کنیم.
میخواهیم درکوتاه مدت از زندگی لذت ببریم.
ساختارها و آینده گرایی خیلی برای ما اهمیتی ندارد.
علل توسعه نیافتگی ایران از نظر دکتر سریع القلم:
پیشرفت و توسعه یافتگی یک امر درونی است. شرایط مستعد خارجی، تنها عوامل تسهیل کنندهاند. اگر برای بحث و جدل بپذیریم که مشکلات عمده توسعه نیافتگی ایران داخلی هستند،
سؤالی مهمی پیش روی ما قرار میگیرد:
تا چه میزان، مشکلات توسعه نیافتگی ایران فکری هستند و تا چه میزان خلقی و ناشی از روحیات و رفتارها؟
آیا ما نمیدانیم که علم مهم است، صنعت و فنآوری اهمیت دارند و یا باید در برنامه ریزیها و راهبردها انسجام داشت و یا زمان و نظم و انضباط از جایگاه ویژهای برخوردارند؟
آیا ما نمیدانیم که در هرکاری، متخصص آن باید مدیریت کند و یا ثبات سیاستگزاریها و اعتماد دیگران در کار و تجارت و صنعت و همکاری امری کلیدی هستند؟
آیا ما نمیدانیم که بخش خصوصی در تولید و خدمات بر بخش دولتی اولویت دارد؟
آیا ما نمیدانیم وفای به عهد و راستگویی در کار اقتصادی و تجاری وخدماتی تا چه میزان تعیین کننده است؟
آیا ما نمیدانیم رقابت قاعدهمند و سالم برای رشد و پیشرفت یک جامعه با اهمیت است؟
آیا ما نمیدانیم ثبات قیمتها و پایین نگه داشتن نرخ تورم، نظارت منطقی دولت بر عملکرد بنگاههای اقتصادی، نظام مالیاتی کارآمد و قانون گزاری بهروز و دقیق مهم هستند؟
آیا ما نمیدانیم که عقلانی نیست یک نفر طی ده سال پنج شغل دولتی کاملا متفاوت با هم داشته باشد؟
آیا ما نمیدانیم که حضور طولانی یک مدیر دولتی در کارخانه، بانک، صنعت و نظام اداری،فسادآور است؟
آیا ما نمیدانیم که یک نفر نباید هفده حکم دولتی داشته باشد؟
آیاما نمیدانیم که مهندسین، سیاستمداران خوبی نیستند؟
آیا ما نمیدانیم که سیاستمداری یک تخصص است و دههها کار و فعالیت و کوشش و تجربه میخواهد؟
آیا ما نمیدانیم که گماردن یک فرد ۲۵ ساله بر یک سمت مهم با یک فرد مجرب و متخصص ۶۰ ساله متفاوت است؟
آیا ما نمیدانیم سخنان بدیهی مساوی با سیاستگزاری نیستند؟
آیا ما نمیدانیم تغییر روزانه سیاستگذاریها، منطقی نبوده وبیثباتی اجتماعی ایجاد میکند؟
آیا ما نمیدانیم که دانشگاه عمدتا برای تولید علم و فکر بنا شده است؟
آیا ما نمیدانیم که مملکت داری به یک سیستم نیاز دارد که روی کاغذ باشد و نه در ذهن افراد؟
آیا ما نمیدانیم کسی که در لابلای دهها کار اجرایی و هیاهوهای سیاسی، دکتری گرفته، چندان ارزش علمی و تخص صی ندارد؟
آیا ما نمیدانیم تبلیغات مساوی با مدیریت نیست؟
آیا ما نمیدانیم آینده جوانان ونوجوانان و قضاوت آیندگان مهم است؟
آیا ما نمیدانیم که بر اساس هیچ مرام ومکتب و جهان بینی و دینی، این منطقی نیست یک نفر، ۲۷ سال در یک سمت دولتی باقی بماند؟
این موارد و حدود پنج هزار مورد دیگر بعید است از تو جه ملت باهوشی چون ایرانی به دور باشد. ایرانیان این موارد فکری را عموما میدانند و همه حتی در برنامههای بدیهی رادیو و تلویزیون بیان میکنند.
کمیت همایشها در کشور نیز حاکی از آگاهی نسبی به این موارد فکری مفهومی و نظری است.
آیا میتوان مطرح کرد که اگر ما نمیتوانیم این طیف از اندیشهها را که بدان معتقدیم عمل کنیم، مشکلات ونارساییهای خلقی، روحی و رفتاری داریم؟
آیا خودخواهی یک مسئلۀ فکری است یا خلقی؟
آیا ناهماهنگی، مشکلی مفهومی است یا خلقی؟
آیا اینکه نمیتوانیم سیستم درست کنیم، نقیصۀ فکری داریم یا با روحیات ما که کمتر به قاعدهمندی علاقه دارد، مربوط میشود؟
اگر نمیتوانیم درازمدت فکر کرده،
در کسب اعتماد دیگران کوشا باشیم و استراتژیک بیاندیشیم،
کمبود نظریه داریم یا اینکه تلقی بزن برویی از زندگی مانع از کار اساسی میشود؟