رفتار چیست و چه ویژگیهایی دارد ؟
رفتار در روانشناسی به صورتهای زیر تعریف شده است:
۱) پاسخ قابل مشاهده.
۲) هر فعالیت و عملی که موجود زنده انجام می دهد و متضمن کارهای بدنی و پنهان، اعمال فیزیولوژیک، عاطفی و عقلی می باشد.خواه یک عمل خاص و یا مجموعه ای از اعمال باشد.
۳) یک بازتاب یا مجموعه بازتابهای فرد نسبت به یک وضع.
۴) روش کار شخص در یک وضع و موقعیت خاص و معین. آنچه شخص انجام می دهد.
▪ برای شناخت رفتار باید ویژگیهای آن را شناخت؛ رفتار دارای ویژگی های زیر است :
۱) رفتار ، یک اقدام و عمل (کردار و گفتار ) است مانند: دیر آمد و فریاد کشید؛ نه یک صفت یا ویژگی مانند عصبانیت و ماهر .
۲) رفتار ، عملی است قابل مشاهده و فیزیکی که دست کم از یکی از سه جهت (فراوانی، تداوم و شدت) قابل تشخیص، و اندازه گیری و نمایش در قالب یک کمیت عددی باشد.
۳) از آنجا که رفتار ، جنبهٔ فیزیکی دارد پس قابل حس و مشاهده است و چیزی که مشاهده شود قابل توصیف و ثبت وقایع نیز هست.
۴) رفتار به صورت قانونمند از محیط (فیزیکی و اجتماعی) تاثیر می پذیرد و بر آن تأثیر می گذارد ؛ این قاعده را « قانونمندی رفتار » می گویند.
۵) رفتار آدمی به دو صورت آشکار و پنهان اتفاق می افتد:
رفتار آشکار، رفتاری است که دیگران می توانند آن را از طریق یکی از حواس خود دریافت کنند و رفتار پنهان آن است که فقط خود شخص رفتارش را درک می کند ؛ مانند فکر کردن .
مدل های رفتاری DISC
مدل های رفتاری DISC با فیلم – یکی از موقعیتهایی که تفاوت افراد در مهارت های رفتاری به خوبی مشاهده میشود، نحوه انتخاب و مشاهده فیلم آنهاست.
برخی عاشق فیلمهای جنایی، راز بقا و علمی هستند.
حال آنکه گروهی دیگر فیلمهای خانوادگی، هندی و یا معناگرا را ترجیح میدهند.
گذر زندگی به ما نشان داده است که نحوه دیدن، کار کردن و حرف زدن آدمها متفاوت است.
برخی جزئیات را میبینند و برخی کلیات.
بعضی با هیجان حرف میزنند و برخی آرام و یکنواخت.
برخی خیلی خوب گوش میکنند و برخی مرتب کلام تو را قطع میکنند.
حضور این آدمها در کنار هم منجر به تعارض و تضاد و اختلاف میشود.
اما کافی است شما این تفاوتها را در خود و دیگران درک کنید.
حالا میتوانید روی نقاط قوتها متمرکز شده و نقاط ضعف را پوشش دهید.
یکی از روشهای آشنایی با این تفاوتهای فردی،آموزش دیدن مهارت های مدلهای رفتاری DISC میباشد.
مدل شخصیت دیسک DISC
تست دیسک، یک تست شخصیت معروف است که برای سنجش ۴ ویژگی اصلی استفاده می شود. دیسک در واقع مخفف چهار کلمه است:
مدل شخصیت دیسک یک نمودار دایره ای است که به ۴ قسمت تقسیم می شود. هر کدام از این چهار قسمت نشان دهنده یکی از ۴ ویژگی تسلط، نفوذ، ثبات و وظیفه شناسی است.
۴ تیپ شخصیتی اصلی در تست دیسک
در تست دیسک ۴ شخصیت اصلی وجود دارد:
۱. تیپ شخصیتی تسلط گرا (D)
افراد تیپ شخصیتی تسلط گرا متمرکز و مصمم هستند. آنها به جای فرآیند، به نتایج توجه می کنند. ویژگی های شخصیتی این افراد عبارت است از: وظیفه گرا، مستقیم، متمرکز، مصمم. افرادی که سطح D بالایی دارند، برونگرا و وظیفه مدار هستند. آنها تمایل دارند مستقیم، قاطع، محرک و خواستار باشند. این افراد معمولاً اعتماد به نفس بالایی دارند، خودانگیخته هستند و به راحتی ریسک می کنند. آنها دوست دارند روی تصویر بزرگ تمرکز کنند و به جزئیات علاقه ای ندارند. این افراد را معمولا در موقعیت های رهبری می بینید.
معایب سطح بالای D چیست؟ وقتی فردی با سطح بالای D، دچار استرس می شود، بسیار بی حوصله و رک (اهمیت ندادن به احساسات دیگران) می شوند و ممکن است تصمیماتشان را بدون هماهنگی با دیگران بگیرند و به جای متقاعد کردن افراد، از قدرت خود استفاده کنند تا به چیزی که می خواهند برسند.
۲. تیپ شخصیتی با نفوذ (I)
این افراد برونگراترین و اجتماعیترین فرد در تیم هستند. آنها مشتاق ترین و متقاعد کننده ترین افراد تیم هستند و به برقراری ارتباط با دیگران تمایل زیادی دارند. این افراد برونگرا، اجتماعی، مشتاق و متقاعد کننده هستند. افرادی که I بالایی دارند، برونگرا و مردم دار هستند. آنها دوست دارند الهام بخش و تاثیرگذار باشند و در تعمامل با دیگران باشند و خودشان را در کارها درگیر می کنند. این افراد معمولاً زیاد صحبت می کنند و نفوذ کلام خوبی دارند و بسیار پرانرژی هستند و دوست دارند دیگران را درگیر گفتگو کنند. رهبران این تیپ شخصیتی، به دیگران انرژی میدهند و معمولاً به دلیل مهارتها و جذابیتهای اجتماعی بسیار محبوب هستند.
اگر فردی سطح بسیار بالایی از ویژگیI داشته باشد، چه اتفاقی می افتد؟ وقتی چنین فردی استرس دارد با تمرکز بیش از حد بر روی افراد و نادیده گرفتن جزئیات و وظایف، به هم می ریزند. این افراد از طرد شدن در اجتماع می ترسند زیرا گرایش زیادی به دوست داشته شدن از طرف دیگران و محبوب بودن دارند و به فشارها با حملات کلامی پاسخ می دهند.
۳. تیپ شخصیتی با ثبات (S)
افراد تیپ شخصیتی S، دلسوزترین و آرام ترین تیپ هستند. آنها ترکیبی از صبر و آرامش و سرعت متعادل هستند. افرادی که دارای S بالایی هستند، درون گراتر و محتاط تر و مردم گراتر هستند. آنها دوست دارند افرادی حمایت کننده، قوی و پایدار باشند و معمولا کمی خجالتی هستند. آنها معمولاً افرادی آرام و راحت هستند. آنها حمایت، همکاری و حفظ ثبات را دوست دارند. وقتی افرادی که S بالایی دارند در موقعیت های رهبری قرار می گیرند، سخت کار می کنند تا مطمئن شوند هماهنگی و تعادل برقرار می شود.
زمانی که افراد با S بالا دچار استرس می شوند، برای حفظ روابط از هرگونه تعارض و کشمکشی اجتناب می کند. از آنجایی که این افراد معمولا کم صحبت می کنند و جلب توجه نمی کنند، احتمال نادیده گرفته شدنشان زیاد است. آنها ممکن است با عدم تصمیم گیری و سازگاری بیش از حد محدود شوند. این افراد معمولاً از از تغییر، بی ثباتی و توهین به دیگران می ترسند.
۴. تیپ شخصیتی وظیفه شناس (C)
شخصیت وظیفه شناس دید تحلیلی شان را با ویژگی توجه به جزئیات ترکیب می کنند. آنها سرعتی متوسط و متعادل و رویکردی سیستماتیک به وظایف دارند. افرادی که درجه C بالایی دارند، درون گرا و محتاط و وظیفه شناس هستند. آنها افرادی محتاط، حسابگر، شایسته، متفکر و مراقب هستند. آنها معمولاً تحلیلی و هدفمند هستند و به جزئیات بسیار علاقه دارند و توجه می کنند. آنها برای دقت ارزش قائل هستند و طبیعتی کنجکاو دارند و اغلب با پرسیدن سؤالات بسیار، افرادی انتقادگر به نظر می رسند. رهبرانی که C بالایی دارند انتظار دارند همه از استانداردهای آنها پیروی کنند و سعی می کنند همه چیز همانطور که باید باشد، پیش برود.
معایب سطح بسیار بالای C چیست؟ زمانی که افراد با درجه C بالا دچار استرس می شوند، از زیر کارها طفره می روند و با تغییر موضوع از تعارض اجتناب می کنند. آنها فشار سریع و زیاد را دوست ندارند و احتمالاً به دلیل عدم اطمینان و سردرگمی با سرعت کمتری به آن پاسخ می دهند. آنها را می توان با تحلیل بیش از حد، منزوی کردن خود و ترس از انتقاد محدود کرد.
تست دیسک چقدر زمان نیاز دارد؟
تست DiSC فقط ۱۵ دقیقه طول می کشد. شما به راحتی به یک سری سوالات در مورد رفتارهایتان پاسخ می دهید. برای پاسخ به سوالات از مقیاس لیکرتی از کاملاً مخالف تا کاملاً موافقم استفاده می کنید. هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد. افراد معمولاً تعجب می کنند که چطور می توان چنین مشخصات شخصیتی دقیقی را به این سرعت تکمیل کرد و جواب دقیق گرفت. پاسخ این سوال ساده است. تست دیسک یک تست تطبیقی است. به این معنی که بر اساس پاسخ های شما در طول آزمون، سؤالات متفاوت و سؤالات کمتری به شما نشان داده می شود. به این ترتیب شما فقط سوالات مربوط به تشخیص رفتارهای غالب خود را با استفاده از سیستم DiSC می بینید. بدون سوال اضافی و بدون تلف کردن وقت!
چرا تست دیسک محبوبیت زیادی پیدا کرده است؟
یکی از دلایل محبوبیت این تست زمان کم آن است. همانطور که اشاره کردیم برای تکمیل این تست به چیزی حدود ۱۵ دقیقه زمان نیاز دارید. همچنین برخلاف بعضی از تست های شخصیت، محبوبیت این تست به دلیل دقت و در عین حال سادگی آن است. در حالی که تستهای شخصیتی دیگری نیز وجود دارد که روانشناسان ممکن است آنها را ترجیح بدهند، افراد عادی نمیتوانند نمرات خود را در بسیاری از حوزهها به خاطر بسپارند.
بطور کلی یکی از روشهای آشنایی با این تفاوتهای فردی، آشنایی با مدلهای رفتاری DISC میباشد.
هر بُعد دارای نقاط ضعف و قوت خاص خود میباشد.
آشنایی با این مدلها کمک میکند تا با شناخت بهتر خود، مسیر توانمندسازی خود را بهبود بخشید.
ضمن آنکه نقاط ضعف و قوت دیگران را نیز بهتر شناخته در ایجاد ارتباط بهتر گام بردارید.
تغییر رفتار در روانشناسی چیست؟
تغییر رفتارهای کمتر مطلوب قادر است به فرد، محیط و جامعه کمک نماید. رفتارها می توانند به طور ریشه دار به عادت مبدل گردند. زمانی که یک رفتار به عادت تبدیل میشود فرد بدون فکر و به صورت خودکار آن را انجام میدهد. ما در این مقاله قصد داریم درباره چیستی، مدل ها و نظریه های تغییر رفتار در روانشناسی اطلاعاتی را ارائه دهیم.
تغییر رفتار درباره ی تغییر عادتها و رفتارها در دراز مدت شکل میگیرد. تحقیقات در حوزهی رفتارهای مرتبط با سلامت نشان دهندهی آن است که تغییرات کوچک میتوانند منجر به بهبودی های چشمگیری در سلامت و امید به زندگی فرد شوند.
از سری تغییراتی که می تواند زمینه ساز بهبود سلامت افراد گردد می توان به ترک سیگار، تغذیه سالم، رانندگی ایمن، تمرین رابطه جنسی ایمن، ورزش منظم و کاهش مصرف الکل اشاره کرد.
رفتار هایی که هدف مداخلات تغییر هستند شامل رفتار هایی میشوند که محیط را تحت تاثیر قرار میدهند. به طور مثال ریختن آشغالها و زباله ها، روشن گذاشتن چراغ ها و … از جمله رفتارهایی هستند که بر محیط تاثیر میگذارند.
همچنین برخی تغییرات رفتاری مانند تمرین ذهن آگاهی، خواب مناسب، کاهش اهمال کاری، ترکیب فعالیتهای خود مراقبتی منظم و قاطعیت بیشتر در محل کار میتواند با بهبود رفاه مرتبط باشد.
ظرفیت روان شناختی یک فرد عبارت است از " توانایی شخص در مواجهه با انتظارات و دشواریهای زندگی روزمره. " بالابودن ظرفیت روانشناختی ؛ این امکان را به شخص میدهد که زندگی خود را در سطح مطلوب روانی نگه دارد و این توانایی را به صورت رفتار سازگارانه و عمل مثبت و مؤثر متبلور سازد.
یکی از راههای پیشگیری از بروز مشکلات روانی و رفتاری ارتقاء ظرفیت روانشناختی افراد میباشد که از طریق آموزش مهارتهای زندگی جامه عمل میپوشد. مهارتهای زندگی عبارت است از مجموعهای از تواناییها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم میآورند. پژوهشهای متعدد و گستردهای تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد ، پیشگیری از رفتارهای خشونتآمیز ، تقویت اتکا به نفس ، افزایش مهارتهای مقابله با فشارها و استرسها ، برقراری روابط مثبت و مؤثر اجتماعی و ... نشان دادهاند.
نیازهای زندگی امروز ، تغییرات سریع اجتماعی فرهنگی ، تغییر ساختار خانواده ، شبکه گسترده و پیچیده ارتباطات انسانی و تنوع ، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی انسان ها را با چالشها ، استرسها و فشارهای متعددی روبرو نموده است که مقابله مؤثر با آنها نیازمند توانمندیهای روانی- اجتماعی می باشد . فقدان مهارتها و تواناییهای عاطفی ، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه با مسائل و مشکلات آسیب پذیر نموده و آنها را در معرض انواع اختلالات روانی ، اجتماعی و رفتاری قرار میدهد .
پژوهشهای بیشمار نشان دادهاند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی عاطفی ریشه های روانی اجتماعی دارند
اصطلاح مهارت درمعانی مختلفی به کار رفته است. وقتی می گوییم کسی مهارت انجام کاری را دارد به این معنی است که او توانایی های لازم برای انجام صحیح آن کار را دارد. بر این مبنا و با توجه به معنای مختلف مهارت، از مهارت های زندگی تعاریف مختلفی ارائه شده است.
مهارت های زندگی، مهارت هایی هستند که برای افزایش توانایی های روانی – اجتماعی افراد آموزش داده می شوند و فرد را قادر می سازند که به طور موثر با مقتضیات و کشمکش های زندگی رو به رو شود.
” مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر، انجام مسئولیت های اجتماعی، تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارضها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه می زنند (WHO سازمان بهداشت جهانی ،۱۹۹۶). “
سازمان بهداشت جهانی در تعریفی دیگر مهارت های زندگی را توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید، تعریف کرده است.
تاریخچه تدوین مهارت های زندگی
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر نموده است.
پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات و اختلالات روانی عاطفی ریشه های روانی اجتماعی دارند. برای مثال در زمینه سوء مصرف مواد مشخص شده است که چهار عامل عزت نفس پایین، ناتوانی در بیان احساسات، فقدان مهارت های ارتباطی و تاثیر پذیری اجتماعی با این مشکل ارتباط دارند.
بنابراین انسان ها برای مقابله سازگارانه با استرس ها ، موقعیت های مختلف و تعارض های زندگی به یک سری مهارت های فردی و اجتماعی نیاز دارند که آنان را در کسب این توانایی تجهیز نماید. این مهارت ها بسیار زیربنایی بوده و در فرآیند رشد و تحول شکل می گیرند.
با توجه به موارد ذکر شده ، سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۹۳ به منظور ارتقای سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیب های روانی اجتماعی برنامه ای را با عنوان ” آموزش مهارت های زندگی” تدارک دید.
مدل های آموزش مهارت های زندگی
به طور کلی دو نوع مدل برای آموزش به افراد ارائه شده است:
مدل اول که توسط سازمان بهداشت جهانی تدوین شده است مبتنی بر آموزش مهارت های ده گانه می باشد. این مهارت های ده گانه در ادامه به تفضیل معرفی می شوند.
مدل دوم بیشتر بر آموزش به نوجوانان تاکید دارد و به ۴-H معروف است. ۴-H نام سازمانی در ایالات متحده است که بنیاد ملی غذا و کشاورزی و وزارت کشاورزی این کشور آن را اداره می کند. یکی از اهداف این سازمان کمک به جوانان به منظور رسیدن به نهایت استعداد آنان و همچنین پیشبرد حوزه توسعه جوانان است.
نام این بنیاد نمایانگر چهار حوزه توسعه فردی مورد توجه این سازمان است : سر، قلب، دست ها و سلامت. هر حوزه شامل یک سری زیر مجموعه است که در ادامه توضیح داده می شود.
مدل H-4
حیطه اول : سر (Head)
یاد بگیریم چگونه بیاموزیم؟
تصمیم گیری
حل مساله
حیطه دوم : قلب (Heart)
ارتباط
همکاری
مهارت های اجتماعی
حل تعارض
پذیرش تفاوت ها
حیطه سوم : دست ها (Hands)
شرکت در خدمات داوطلبانه
مسئولیت پذیری
همکاری در گروه
حیطه چهارم: سلامتی (Health)
سبک زندگی سالم
مدیریت استرس
پیشگیری از بیماری
امنیت شخصی
مهارت های زندگی ده گانه
همان طور که قبلا گفته شد این مهارت ها توسط سازمان بهداشت جهانی معرفی شده اند و تا حدودی با مهارت های ارائه شده توسط مدل ۴-H همپوشانی دارند. مدل رایج در آموزش عمدتا مدل مهارت های زندگی ده گانه است.
۱- مهارت خودآگاهی
خودآگاهی یا خودشناسی اولین و مهم ترین مهارت است. این مهارت پایه و زیر بنای یادگیری تمام مهارت ها و همچنین داشتن یک زندگی با کیفیت می باشد. انسان با شناخت صحیح از خود در بسیاری از مواقع بحرانی قادر به کنترل هیجانات منفی خود و در نتیجه تصمیم گیری های صحیح و منطقی می باشد. این مهارت شامل موارد زیر می شود:
· اگاهی از نقاط ضعف
· اگاهی از نقاط قوت
· تصویر – خود واقع بینانه
· آگاهی از حقوق و مسئولیت ها
· توضیح ارزش ها
۲- همدلی
انسان موجودی اجتماعی است. دنیای امروز نیز ایجاب می کند که انسان ها با یکدیگر در تعامل باشند. این تعامل در عین داشتن مزایا، معایبی نیز به دنبال دارد. انسان ها در عین با هم بودن و فواید بیشمار آن دچار مسئله و اختلاف با یکدیگر نیز می شوند. اینجا است که داشتن مهارت های همدلی، پذیرش یکدیگر و قبول تفاوت ها اهمیت پیدا می کند.
· علاقه داشتن به دیگران
· تحمل افراد مختلف
· رفتار بین فردی همراه با پرخاشگری کمتر
· دوست یابی
· احترام قائل شدن برای دیگران
۳- مهارت های ارتباطی
داشتن مهارت های ارتباطی به استحکام هر چه بیشتر روابط کمک می کند. مهارت های ارتباطی در انواع موقعیت های اجتماعی به فرد کمک می کنند تا بهترین عملکرد را داشته باشد.
· ارتباط کلامی و غیر کلامی موثر
· ابراز وجود
· مذاکره
· امتناع
· غلبه بر خجالت
· گوش دادن
۴- مهارت های بین فردی
امروزه برای موفقیت در بسیاری از امور نیازمند کار گروهی هستیم. باید یاد بگیریم که چگونه گروه تشکیل دهیم. چه رفتاری در گروه داشته باشیم و چگونه مرز خود را حفظ کنیم. مهارت های بین فردی در این زمینه به ما کمک می کنند.
· همکاری و مشارکت
· اعتماد به گروه
· تشخیص مرزهای بین فردی مناسب
· دوست یابی
· شروع و خاتمه ارتباطات
۵- مهارت حل مسئله
دنیای امروز، پر از مساله و چالش است. مهارت حل مسئله می آموزد که می شود به مشکلات هم به چشم یک فرصت نگاه کرد. به ما می آموزد که چگونه به دنبال حل مساله باشیم. گاهی به دنبال فشار روانی ناشی از مشکلات به دنبال راه حل های هیجان محور هستیم .راه حل هایی که مانند یک مسکن هستند و به طور موقت باعث آرامش ما می شوند. اگر چه این راه حل ها همیشه هم بد نیستند اما در صورت استفاده افراطی از آن ها منجر به فرار فرد از مشکلات می شود و حتی گاهی باعث می شود که فرد برای اجتناب همیشگی از مشکلات به مواد مخدر روی بیاورد.
· تشخیص مشکلات، علل و ارزیابی دقیق
۶- مهارت تصمیم گیری
همه ما همواره در معرض تصمیم گیری های مهم هستیم. اگر بتوانیم تحلیل دقیقی از موقعیت داشته باشیم و همین طور از ویژگی های خود به خوبی آگاهی داشته باشیم می توانیم تصمیم های مناسبی در طول زندگی خود بگیریم.
· تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق
· تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها
· مهارت حل تعارض
· تشخیص راه حل های مشترک
۷- مهارت مقابله با هیجانات منفی
همه ما در طول عمر خود، هیجانات منفی را تجربه کرده ایم. هیجانات منفی چندان خوشایند نیستند، ولی وجود دارند. داشتن مهارت مقابله با آنها به افزایش کیفیت زندگی کمک می کند.
· شناخت هیجانات خود و دیگران
· مقابله صحیح با هیجانات
· مقابله با موقعیت هایی که قابل تغییر نیستند
۸- تکنیک های کنترل استرس
استرس بخش جدایی ناپذیر دنیای امروزی است. در کنار همه تجهیزاتی که برای زندگی امروزه در اختیار داریم، ضرورت استفاده از تکنیک های کنترل استرس انکار ناپذیر است. استرس بیش از حد تاثیرات مخربی بر کیفیت زندگی و سلامت بدن دارد. تکنیک کنترل استرس به آرامش بیشتر ما ، کیفیت زندگی و سلامتی جسم کمک می کند.
۹- مهارت تفکر نقادانه
همه ما امروزه در معرض انواع اطلاعات قرار داریم. اطلاعاتی که خیلی از آنها نادرست هستند. داشتن تفکر نقادانه به ما کمک می کند که بتوانیم اطلاعات درست را تشخیص دهیم و بهترین راه ممکن را انتخاب کنیم. این مهارت به ادراک از تاثیرات اجتماعی- فرهنگی بر نگرش و رفتار ما کمک می کند. همچنین باعث می شود به این نکته واقف شویم که منابع اطلاعاتی همیشه درست نمیگویند.
۱۰-مهارت تفکر خلاق
تفکر خلاق به نگاه ما به مسائل جهت می دهد. خیلی مواقع مشکلات با داشتن کمی خلاقیت حل می شوند. تفکر خلاق در انواع زمینه ها مانند محیط خانوادگی ، تربیت فرزند، محل کار و … به کمک انسان می آید. همچنین نقش مهمی از پیشرفت های مهم انسان در تمامی زمینه ها با تفکر خلاق مرتبط است. یعنی علاوه بر حل مشکلات خود می توانیم به حل مشکلات دیگران نیز بپردازیم و حتی در پیشرفت علم بشریت سهیم باشیم.
چرا باید مهارت های زندگی را بیاموزیم؟
ارتقا بهداشت روان و پیشگیری اولیه
آموزش مهارت های زندگی بر عوامل زیر بنایی مشترک در بسیاری از زمینه های ارتقا بهداشت روانی و پیشگیری اولیه تاثیر می گذارد. به عنوان مثال عدم مهارت هایی همچون مقابله با هیجانات منفی و یا عدم کنترل استرس منجر به بروز بیماری های دیگر از جمله بیماری های جسمی و یا حتی افسردگی می شود. نداشتن مهارت تصمیم گیری باعث تصمیم گیری های غلط و تغییر مسیر زندگی خیلی از نوجوانان و یا حتی بزرگسالان می شود.
توانمند کردن افراد
آموزش مهارت های زندگی یک رویکرد کل نگر برای توانمند کردن افراد برای شناخت خود، دیگران و محیط می باشد. این آموزش ها ، نگرش ها و ارزش ها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. افراد علاوه بر اینکه یاد می گیرند مهارت های زندگی را در موقعیت های واقعی زندگی به کار ببرند، حقایقی را نیز در موقعیت های مختلف می آموزند.
تحقق توانایی بالقوه و انطباق با تغییرات زندگی
این برنامه موجب می شود که دانش و نگرش ها به توانایی های بالفعل تبدیل شوند و فرصت و زمینه انجام چنین کاری را نیز فراهم می آورد. در مواقع تجربه بحران های زندگی و تجربه هیجان های منفی مهارت های آموخته شده به کمک ما می آیند و می توانیم شرایط را به خوبی مدیریت کنیم. آموزش مهارت ها یک نقش طبیعی و مهم در انطباق افراد با شرایط زندگی مانند تکامل طبیعی فرهنگ ها، رشد اقتصادی و تغییر ساختار زندگی دارد.
آموزش مهارت های زندگی مخصوص چه سنینی است؟
واقعیت این است که این آموزش ها مخصوص همه افراد جامعه است و متعلق به سن خاصی نیست. همه ما در تمام دوران زندگی خود باید تصمیم های مهم بگیریم، با استرس و هیجانات منفی کنار بیاییم ، چالش های مختلفی را تجربه کنیم و به دنبال حل مساله باشیم. پس به این مهارت ها نیاز داریم.
چگونه این مهارت ها را یاد بگیریم؟
خوشبختانه مراکز مختلفی به آموزش این مهارت ها می پردازند. از کلینیک های تخصصی روانشناسی گرفته تا فرهنگ سراهای مختلف و حتی سراهای محله. برنامه های تلویزیونی و رادیویی نیز در این زمینه اختصاص داده شده است. همچنین کتاب های خود آموزی نیز در این زمینه تهیه شده است که می تواند به شما یاری برساند.
یادمون باشه که مهارت یعنی توانایی انجام صحیح یک کار! صرف اینکه بدانیم مهارت زندگی یعنی چه، کمک زیادی به ما نمی کند . باید بتوانیم این مهارت ها را به طور عملی به کار ببریم.
انواع سیستم آموزشی به مجموعه ای از قوانین، مقررات، روش ها و فرآیندهایی گفته می شود که برای انتقال دانش، مهارت و ارزش های فرهنگی و اجتماعی به دانش آموزان و افراد جامعه، در قالب دوره های تحصیلی و آموزشی استفاده می شود. نظام های آموزشی در ایران شامل مدارس، دانشگاه ها، موسسات آموزشی و سایر سازمان های آموزشی است که به عنوان نهاد های اصلی برای آموزش و پرورش نسل جوان و تقویت توانایی های افراد جامعه عمل می کنند.
هدف اصلی سیستم آموزشی، تحقق یک جامعه دانش بنیان و پویا است که با تأمین نیازهای آموزشی و تحصیلی افراد، به پیشرفت و توسعه کشور کمک می کند.
نظام آموزشی ۳-۳-۶ به این معناست که دوره ابتدایی اول سه ساله، دوره ابتدایی دوم سه ساله و دوره دبیرستان شش ساله است. که البته همان شش سال هم به دو دوره متوسطه اول سه ساله و متوسطه دوم سه ساله تبدیل میشود. در این نظام، دانش آموزان پس از پایان شش سال دوره ابتدایی، به دوره متوسطه و سپس به دوره دبیرستان راه یافته و در پایان دوره دبیرستان، میتوانند در آزمون کنکور شرکت کنند.
بی شک یکی از پر ایراد ترین بخش های موجود در کشورمان، سیستم آموزشی ایران است. این ایراد های وارده ربطی به انواع سیستم های آموزشی سالی واحدی یا ۶-۳-۳ نیست. بزرگترین مشکل انواع سیستم های آموزشی ایران محتوای تدریس شده و شرایط رقابت نا سالمی است که در کشورمان وجود دارد.
نمره گرایی و اضطرابی که در دانش آموزان ایجاد میشود، عدم تجربه کافی اکثر معلمان تازه وارد برای ایجاد علاقه و انگیزه در دانش آموزان و متوای آموزشی مدود و نامناسب میتواند از علت های اصلی ناکار آمدی نظام آموزشی ایران باشد.
مهمترین تفاوت انواع سیستم های آموزشی ایران با سیستم های آموزشی دنیا عدم کارایی در دنیای واقعی است و درواقع دانش آموزان دوازده سال مطالبی را مطالعه و یاد میگیرند که شاید در کل زندگی شان به درد نخورد! این درالی است که اگر حداقل در دوران دبیرستان قدرت انتخاب واحد های درسی وجود داشت هر شخص باتوجه به علاقه اش میتوانست برای آینده خود تصمیم گیری کند.
آلمان یکی از بهترین سیستم های آموزشی
اولا در آلمان به شرایط اجتماعی، دانش آموزان و فرهنگ های ملی اهمیت زیادی داده میشود و به همین علت نیز در هر ایالت نوع برگزاری سیستم آموزشی متفاوت است. سیستم آموزشی رسمی در این کشور نظام ۶ ساله دبستان و ۶ ساله دبیرستان است. اما مثلا تعداد روز های تدریس، زمان شروع مدارس، محتوا ها و کلاس های اموزشی و … در هر منطقه متفاوت خواهد بود.
باتوجه به اینکه دانش آموزان آلمانی از ۸ سال تمام وارد مدرسه میشوند، بعد از پایان سال نهم و به شرط تکمیل ۱۸ سالگی اجازه ترک تحصیل دارند که البته برای اشتغال و ورود به بازار کار میبایست یک دوره آموزش کار را بگذرانند.
مثلا در برخی ایالت ها دانش آموزان دوره ابتدایی تنها ۵ روز به مدرسه میروند. این درحالی است که برخی دیگر از مناطق مسکونی مدارسی با مدت ۶ روز در هفته را تجربه میکنند. در سیستم آموزشی آلمان که یکی از بهترین انواع سیستم های آموزشی دنیاست، تحصیل تا پایه نهم یعنی اتمام دوره اول دبیرستان اجباری است و بعد از آن برای ورود به دوره های آموزشی تخصصی در دبیرستان دوره دوم که سه یا چهار ساله است نیاز به پرداخت هزینه های اداری است که معمولا همه دانش آموزان این کار را میکنند.
برای ورود به دانشگاه و تحصیلات تکمیلی لزوما باید ۱۳ سال تحصیلی را گذرانده باشند و برای ورود به دانشگاه درخواست بدهند تا در صورت تقارن ویژگی های تحصیلی دانش آموز با استاندارد های دانشگاهی و قبول درخواست وارد دانشگاه شوند. (معمولا کسانی که خیلی از نظر درسی قوی هستند به دوره های دبیرستان دوره دوم و دانشگاه وارد میشوند.)
پس بهترین سیستم های آموزشی در دنیا ، نظام های آموزشی انتخابی هستند که بدون در نظر گرفتن ارزیابی های رقابتی و به صورت عملی به آموزش مطالب بپردازد و دانش آموزان برای حل مسئله درس بخوانند نه برای پولدار شدن.(درست برعکس نظام های آموزشی در ایران که فقط ۲۰ پرور است!)
امروز اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» بردهام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز میشود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت، دین یک ملت، دموکراسی یک ملت، آزادی یک ملت و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز میشود.
نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهرههایش را روغن میزنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد. آن هم در عصری که نظامهای آموزشی ارگانیک به پایان خود میرسند و عصر نظامهای آموزشی کاتالیک فرا رسیده است.
آی معلمهای عزیز، ما میدانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید. شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید. مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است، باور کنید املا مغز کودکان ما را زنگ زده میکند، باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمیزند بلکه متلاشی میکند، باور کنید رقابتهایی که بر سر نمره ایجاد میکنید از ترکشهای جنگی مخربتر است.
لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگیمان بیشتر شد، ضایعات نانمان بیشتر شد، آلودگی هوایمان بیشتر شد، شکاف طبقاتیمان بیشتر شد، پروندههای دادگستریمان بیشتر شد، تعداد زندانیانمان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد.
پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است. ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم. ما اکنون دچار کمبود مفرط آدمهای توانمند هستیم. پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آنها گفتوگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.
باور کنید اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمیشود؛ اما اگر آنها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
لطفاً برای بچههای ما شعر بخوانید، به آنها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمیکشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، دین را در مغز آنان تزریق نکنید، فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبانشان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس میپندارید به لکنت زبان نیندازید. بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.
اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبرید. ترا به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان خودساخته رهایمان سازد.
*منبع:* تارنمای رسمی محسن رنانی. خلاصه شده توسط گاهنامه مدیر
بگذارید خلاصه ماجرا را بگویم و بعد ببینیم این "طبقه انگل" چگونه و چرا ویرانگر جامعه ماست.
v یکی از علل فلاکت ایران رشد این "طبقه انگل" است. ماجرای حاج سید اصغر حمال مرا یاد ماکس وبر و کتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری" اش انداخت.
اصغر حمال ها را نمی توان کامل از جامعه زدود، اما می توان راه تکثیرشان را تنگ کرد.
به نقل از: دکتر نعمت الله فاضلی، 4 تیر 1402
1) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابلقبول از الیت ( elite نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، میتوانند تصمیمسازی و تصمیمگیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندیهای شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعهنیافتگی ایران را عدم وجود الیتهای متشکل، منسجم و موثر میداند.
۲)کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمیشود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعهنیافتگی میداند.
او در یکی از مقالههایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه میخواهد. نمیتوان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعهیافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیتپذیر و قاعدهمند میخواهد.»
ایشان نوشتهای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او مینویسد:
«انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهیها و اشتباهات خود را با صراحت میپذیرد، آنقدر قابل پیشبینی است که دیگران به او اعتماد میکنند، آنقدر نیازهای خود را معقول کرده که از دروغ گفتن بینیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی میکند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیتپذیری، قاعدهمندی و انتقادپذیری را میتوانید ببیند.
۳) و آموزه سوم و البته مهمترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما میتواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که میتوان و باید «معلم بیکلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.
من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:
از راننده ای که به من انصاف را آموخت.
همکاری که به من یاد داد دقیق باشم.
مدیری که باعث شد منظم شوم.
پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند.
تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد.
سیاستمداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد.
یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.